ستبر

/setabr/

    thick
    sturdy
    big
    coarse
    beefy
    burly
    fat
    huge
    massive
    square

فارسی به انگلیسی

ستبر پرچم
pachysandra

ستبر پوست
pachyderm, pachydermatous

ستبر سینه و عضلانی
chunky

ستبر شدن
thicken

مترادف ها

gross (صفت)
زشت، درشت، بزرگ، انبوه، وحشی، بی تربیت، ستبر، زمخت، شرم اور

sturdy (صفت)
درشت، محکم، تنومند، ستبر، شکیبا، قوی هیکل، خوش بنیه

big (صفت)
بزرگ، ابستن، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، ضخیم

thick (صفت)
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم

stout (صفت)
سخت، محکم، شق، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، چاق و چله، تومند، با اسطقس، قوی بنیه

robust (صفت)
تنومند، ستبر، قوی هیکل، خوش بنیه، هیکل دار

burly (صفت)
سفت، تنومند، کلفت، ستبر، زبر و خشن، گره دار

stalwart (صفت)
تنومند، بی باک، ستبر، قوی، شدید، مصمم

elephantine (صفت)
ستبر، پیلی، پیل مانند، پیلسان، کلان، بد هیکل

robustious (صفت)
ستبر، نیرومند

پیشنهاد کاربران

بزرگ و فربه
واژه ی ستبر که در پهلوی به ریخت استبر ( مانند استبرک، استبرق ) ، ستپر و در اوستا ستَوره ( stawra ) نیز بوده با واژه های استوار، سُتور، استابولوم ( =استوار، در پزشکی بند گوی کاسه ای لگن ) ، استبل، اصطبل ( stable ) در لاتین [به چم استوار، پابرجا، ستورگاه، آخور] و نیز با واژه های ستون و استان و stone و. . . همریشه است؛
...
[مشاهده متن کامل]

استبر، ستبر= کلفت، گَوی ( قوی ) ، استوار، گنده
ستور= چارپای کلفت و گنده، گوی ( گاوی )
ریشه ی این واژه ها را در [اُست و اِست ( sta ) ] از ایستادن می یابم.
استبر، ستبر، ستپر: اِست - بر یا بار ( وار )
ستبر ( =استوار ) که در گذر زمان برای چم کلفت به کارگیری شده است.

معنی کلمه ستبر:بزرگ، محکم و سفت، ضخیم.
فارسی
/setabr/
سِتَبْر: ضخیم، بزرگ، عظیم
واژه فارسی
ضخیم، بزرگ، عظیم
( در زبان اردو ) غلیظ
استوار
نیرومند
تنومند
معنی:کلفت و ضخیم
مخالف:نازک

بپرس