بزرگ، ابستن، سترگ، با عظمت، ستبر، دارای شکم برامده، ضخیم
thick(صفت)
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم
stout(صفت)
سخت، محکم، شق، تنومند، ستبر، ضخیم، نیرومند، چاق و چله، تومند، با اسطقس، قوی بنیه
robust(صفت)
تنومند، ستبر، قوی هیکل، خوش بنیه، هیکل دار
burly(صفت)
سفت، تنومند، کلفت، ستبر، زبر و خشن، گره دار
stalwart(صفت)
تنومند، بی باک، ستبر، قوی، شدید، مصمم
elephantine(صفت)
ستبر، پیلی، پیل مانند، پیلسان، کلان، بد هیکل
robustious(صفت)
ستبر، نیرومند
پیشنهاد کاربران
بزرگ و فربه
واژه ی ستبر که در پهلوی به ریخت استبر ( مانند استبرک، استبرق ) ، ستپر و در اوستا ستَوره ( stawra ) نیز بوده با واژه های استوار، سُتور، استابولوم ( =استوار، در پزشکی بند گوی کاسه ای لگن ) ، استبل، اصطبل ( stable ) در لاتین [به چم استوار، پابرجا، ستورگاه، آخور] و نیز با واژه های ستون و استان و stone و. . . همریشه است؛ ... [مشاهده متن کامل]
استبر، ستبر= کلفت، گَوی ( قوی ) ، استوار، گنده ستور= چارپای کلفت و گنده، گوی ( گاوی ) ریشه ی این واژه ها را در [اُست و اِست ( sta ) ] از ایستادن می یابم. استبر، ستبر، ستپر: اِست - بر یا بار ( وار ) ستبر ( =استوار ) که در گذر زمان برای چم کلفت به کارگیری شده است.