سبک

/sabk/

    method
    style
    way
    light
    accent
    fashion
    key
    mode
    papery
    phraseology
    portable
    slight
    thin
    tone
    underweight
    undignified
    unsubstantial
    vein
    yeasty
    infra dig
    loud

فارسی به انگلیسی

سبک (نقاشی
genre

سبک ارایش گیسو
hairstyle

سبک اسلحه
light-armed, hussar

سبک اشپزی
cuisine

سبک اواز
diction

سبک ایونیک
ionic

سبک باد
breeze

سبک بار کردن خود
divest

سبک باروک
baroque

سبک بازسازی
divestment, divesture

سبک بال شدن
lighten

سبک بیا
draw it mild!, come off the high horse!

سبک چاپ
character

سبک دست
adroit

سبک دست نویسی
handwriting
character

سبک روح
elastic

سبک روحی
gaiety, elasticity

سبک زدن مو
hairdo

سبک سر
fool, frivolous, light-minded, stupid, frivolous, light, cuckoo, rash, sober

سبک سرانه
light, cuckoo

مترادف ها

style (اسم)
میله، سیاق، خامه، سبک، روش، شیوه، عبارت، سلیقه، قلم، استیل، سبک نگارش، سبک متداول

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

mode (اسم)
طرز عمل، فن، مقام، سبک، رسم، وجه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، طور

system (اسم)
دستگاه، جهاز، ترتیب، نظم، رشته، سبک، سلسله، روش، منظومه، اسلوب، نظام، سیستم، همست، همستاد، قاعده رویه

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

shape (اسم)
تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریخت

fashion (اسم)
عنوان، سبک، روش، طرز، اسلوب، طریقه، طریق

casting (اسم)
ریخته گری، پرتاب، چدن ریزی، سبک

melting (اسم)
سبک، ریختگی

molding (اسم)
سبک، قالب ریزی

uncomplicated (صفت)
ساده، سبک

volatile (صفت)
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی

gossamer (صفت)
نازک، لطیف، سبک

light-minded (صفت)
خل، سبک، بی قید، سبک مغز، خوش گذران، بی فکر

flyaway (صفت)
سبک، شل و ول

lightsome (صفت)
درخشان، چابک، روشن، خوشدل، شوخ، سبک، برنگ روشن

flippant (صفت)
گستاخ، پر حرف، سبک

frivolous (صفت)
پوچ، احمق، سبکسر، سبک، بیهوده و بیمعنی، سبک رفتار

quick (صفت)
تند، چابک، فرز، سریع، زنده، سرزنده، جلد، چست، سبک، سریع السیر، فوری

lively (صفت)
با روح، زنده، سرزنده، سبک، جالب توجه، با سرور وشعف

thin (صفت)
لاغر، رقیق، نازک، نزار، باریک، سبک، نحیف، تنک، کم پشت، کم چربی، رقیق و آبکی، کم جمعیت، بطور رقیق، نازک شدن

easy (صفت)
ساده، ملایم، اسوده، سبک، روان، اسان، سهل، بی زحمت، بدون اشکال

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

fast (صفت)
سفت، تند، سریع، سرزنده، سبک، رنگ نرو، سریع السیر، تندرو، با وفا، فوری، جماز، عجول، جلد و چابک

quickly (قید)
بزودی، سبک، بسرعت، سریعا

easily (قید)
سبک، به اسانی، باسانی

lightly (قید)
سبک

پیشنهاد کاربران

واژه سبک
معادل ابجد 82
تعداد حروف 3
تلفظ sabok
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: sapūk]
مختصات ( سَ بْ ) [ ع . ]
آواشناسی sabk
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سبک
سبک اگر به شیوه سَبُک خوانده شود می شود چیزی که وزنش ( جرمش ) کم باشد.
اگر سَبک خوانده شود میشود شیوه و روش و گونه.
ورام
سبک معادل سریع و فوراَ عربی و شتابان فارسی
سبک روی به کار آورد. ( کلیله و دمنه )
سبک ( عربی ) ؛ طریقت ادراک
" کم وزن "
پارسی را پاس بداریم
پس به جای: سبک شناسی، بگوییم: الگوشناسی.
بوس به همگی.
flighty ( از لحاظ رفتار )
سبک شدن : کوچک شدن
سبک شود : کوچک شود
سبک و سیاق:روش
کم وزن، بی اراده ،
متضاد:سنگین
سَبُک: در پهلوی سپک sapuk در بیت زیر قید است به معنی چُست و چالاک ، تند ، شتابان بکار رفته است . .
( ( هرانچ از گل آمد چو بشناختند
سبک ، خشت را ، کالبد ساختند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 267. )

سبْک: [اصطلاح مداحی ] در فن مداحی، مقصود " آهنگ" و "شیوه" خواندن مرثیه یا نوحه است.
سبک : شیوه ی استفاده ازتکنیک های سینمایی مشخص که معمولا برای فیلمسازان بزرگ منحصر به فرداست ومی تواند فیلم یا گروهی ازفیلمهای هم شکل را پدید آورد. ( اصطلاح سینمایی )
دو معنی دارد ، کم وزن و روش و شیوه
روش نگارس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس