سبو

/sabu/

    pitcher
    pot
    crock
    cruse
    jug
    urn
    pot(of wine)

مترادف ها

pot (اسم)
قابلمه، دیگ، سبو، گلدان، کتری، دیگچه، قوری، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، هر چیز برجسته و دیگ مانند

pitcher (اسم)
پارچ، سبو، کوزه، افتابه، پرتاب کنندهء توپ

jar (اسم)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع

crock (اسم)
خمره، سبو

stoup (اسم)
تنگ، سبو، قدح اب مقدس

پیشنهاد کاربران

سافو ، سابو، ساف آب ، سافاساف آب،
صاف هم بکار می رود.
مانند؛ابریق:آب ریخت، آنچه آب در آن می ریزند.
سبو به معنای کوزه بزرګ است.
کوزه، ظرف آب، میتواند معنای جام شراب نیز بدهد.
کدو
کوزه ٔ شراب را نیز گویند یعنی در همان کدوی خشک نیز گاهی شراب کنند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . کدوی کاوک کرده برای ظرف شراب. ظرف شراب از کدوی خشک مجوف کرده. ( یادداشت مؤلف ) . کدوی سیکی. چمانه. ( حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) . کوزه ٔ شراب. ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بنشان به تارم اندرمر ترک خویش را
با چنگ سغدیانه و با بالغ و کدو.
عماره.
گر به پیغاله از کدو فکنی
هست پنداری آتش اندرآب.
عنصری.
خواه ز آدم گیر نورش خواه ازو
خواه از خم گیر می خواه از کدو.
مولوی.
به میخانه در سنگ بر دن زدند
کدو را نشاندند و گردن زدند.
سعدی.

سبو ظروف شکستنی مثل کوزه سفالی، دیگ، خمره و. . .
سبو : تحریف کلمه سابو به معنای ظرفی که در آن کشک را می سائیدند .
کوزه سفالی

به آن کوزه یا خمب نیز گویند.
هر ظرفی که در آن مایعات را از جمله آب ( ترجیحا شراب ) بتوان نگهداری کرد، کوزه

بپرس