سبد

/sabad/

    basket
    panier
    pannier
    wickerwork
    wicker-work
    side-car

فارسی به انگلیسی

سبد بچه
carry-cot

سبد بزرگ
carryall, hamper

سبد زباله
wastebasket

سبد سوزن و نخ
work basket

سبد لباس های چرک
laundry basket

سبد ماهیگیری
creel

سبد کاغذ
waste-basket

سبد کوچک و مسطح
punnet

مترادف ها

kist (اسم)
صندوقچه، چمدان، سبد، تابوت، قفسه سینه

basket (اسم)
سبد، زنبیل

basketry (اسم)
سبد، زنبیل، هنردستی، سبد سازی

ped (اسم)
پا، سبد، زنبیل

پیشنهاد کاربران

اخ جون ما سبدمون پر میوه و اجیل بود رفته بودیم پیک نیک
به به یار کباب بپزه
منبع . عکس کتاب دیوان لغات الترک
دیوان الغات تورک صفحه ۱۵۵ درباره واژه ی سابدیج حرفی زده نشده
سبدسبدسبدسبد
سبد واژه ای تورکی است که در ریشه سابدیج بوده و به چم ظرفی است که از نی و چوبهای باریک ساخته می شود جمله اول سابدیج اوردی یعنی او سبد بافت در دیوان الغات تورک صحیح استاد صدیق ص 155
ترکی از ریشه سپمک به معنی پخش شدن فقط اینجا از س اول کلمه استفاده شده
کلمات هم ریشه
سپر
سفر
سفیر
سپری
سفارش
سبد
سفره
سپردن
ساپان
سپیلمک
همشون از فعل سپمک ترکی به معنای پخش کردن، ریختن، انتقال دادن، گذشتن، زمین زدن گرفته شده است. این فعل بخاطر تداعی عمل پخش و پرتاب کردن معانی زیادی داره
...
[مشاهده متن کامل]

در گویش دشتی آن را سِپَک گویند، با کسره زیر س و فتحه روی پ، تویزه
واژه سبد از پارسی میانه، به آرامی رفت סַפְטָא / ܣܰܦܛܳܐ ( sap̄əṭā ) و از این رو عربی سَفَط ( صفاط ) وام گرفته شده است. شبیه به ارمنی قدیم ساپات، وام گرفته شده از ایران میانه. این ریشه شناسی است.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ عمید
فرهنگ واژه های اوستا
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی

سَبد:باقی گیاه. نوعی گیاه خاردار.
نمونه :خارستان. بوته های سبد وچرخه وگلخچ. ( کلیدر ج۷ص۲۱۲۸ )
محمدجعفر نقوی
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Basket
به مجموعه ای از ارزهای دیجیتالی اطلاق می شود که به عنوان یک دارایی واحد مدیریت می شوند.
خاطرات خوب در "سبد خاطرات" گذاشتم؛ أمّا پاره بود!
زنبیل