سب

/sabb/

    insulting
    curse

مترادف ها

abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

insult (اسم)
خواری، توهین، سب، خون ریزی

curse (اسم)
فحش، سب، دشنام، بلاء، نفرین، لعنت

blame (اسم)
سب، سرزنش، گناه، عتاب، اشتباه، مذمت

reproach (اسم)
سب، ننگ، سرزنش، مذمت، رسوایی، ملامت، طعنه، عیب جویی، توبیخ، سرکوفت

reproof (اسم)
سب، سرزنش، عتاب، ملامت، طعنه، نکوهش، توبیخ ملایم

پیشنهاد کاربران

سب از ریشه قطع کردن، یعنی قطع کردن و از بین بردن آبروی شخص، همچنین به واژه سبیب به معنی اسبی است که دم از زیادی بلند است و باعث تمسخر بقیه میشود ، همچنین به معنی عمامه ، چرا که در سب در زشتی فرد مبالغه میشود برخلاف شتم ، شیر شتیم به معنی شیری است که صورت آن زشت است و بخاطر آن مورد اهانت قرار میگیرد
سخن زننده ؛ سخن درشت. ناسزا. دشنام. ( فرهنگ فارسی معین ) .
سب: [اصطلاح حقوق]در فقه از جرایم ضد شرع است و عبارت است از ناسزا گفتن.
گب یکی از ایزدان ۹ گانه مصر باستان ( هلیوپولیتان ها ) میباشد. نام او به گونه سب و کب نیز آمده است .
دشنام و بد گویی

بپرس