ساییدن


    abrade
    erode
    file
    fret
    grind
    rasp
    rub
    to pulverize
    to gring
    to wear(away)
    to rasp
    to rub hard

فارسی به انگلیسی

ساییدن محکم
scrub

ساییدن کفش
scuff

مترادف ها

grind (فعل)
خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن

abrade (فعل)
برانگیختن، پاک کردن، تحریک کردن، ساییدن، خراشیدن زدودن، حک کردن

rub (فعل)
پاک کردن، ساییدن، مالیدن، ساییده شدن، اصطکاک پیدا کردن

gnaw (فعل)
ساییدن، تحلیل رفتن، گاز گرفتن، کندن، خاییدن، خوردن، مانند موش جویدن

pulverize (فعل)
ساییدن، نرم کردن، نرم کوبیدن

wear away (فعل)
ساییدن

scuff (فعل)
ساییدن، با مشت حمله کردن، کلش کلش کردن

chafe (فعل)
ساییدن، خون کسی را بجوش اوردن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خراشیدن، به هیجان اوردن، سابیدن

fray (فعل)
ترساندن، ساییدن، هراسانیدن، جنگ کردن، فرسوده شدن، فاقدنیرو کردن

grate (فعل)
ساییدن، ازردن، حبس کردن، رنده کردن، سابیدن، بزور ستاندن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن، صدای خشن در اوردن

file (فعل)
ساییدن، ضبط کردن، رژه رفتن، بایگانی کردن، سوهان زدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن

levigate (فعل)
ساییدن، صیقل کردن، نرم کردن، صاف و صیقلی کردن

corrade (فعل)
ساییدن، در اثر سایش از بین رفتن

erode (فعل)
ساییدن، فاسد کردن، خوردن، ساییده شدن، فرساییدن

pound (فعل)
ساییدن، زدن، کوبیدن، ارد کردن، بصورت گرد در اوردن، با مشت زدن

rub out (فعل)
ساییدن

triturate (فعل)
ساییدن، نرم کردن، بصورت پودر دراوردن

wear up (فعل)
ساییدن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ساییدنساییدنساییدنساییدن
خرطیدن
از خراطی
سایش، فرسودن، زبر کردن
آس به چم آسیا یا آسیاب است درواقع آس از گونه های دستی، آبی، بادی و ستورگرد بوده است.
و آسیدن به چم آسیاب کردن خواهد بود، می توان پنداشت که کارواژه ی ساییدن از دگردیس شدن آسیدن به دست آمده باشد.
حَکّ ، مسّ
در زبان کوردی می شود �سوان� �تیژکردنەوە�.
یکی کمک کنه. با این روش های ریشه یابی تقریبا همه کلمات به هم میرسند! بعنوان نمونه ساییدن با آسایش سود افسون سوهان بوس سفت سخت سیخ سوراخ ساماندهی صابون صاف و . . . از یک ریشه اند.
حک، سابیدن، سودن، خرد کردن، کوبیدن، نرم کردن، سوهان زدن، صیقلی کردن، زدودن، جلا دادن، صیقل دادن، مالیدن، مس
مس