منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
نش،
حمید رضا مشایخی - اصفهان
سایه ؛ این کلیدواژه از اون دست کلماتی است که مثل یک ساختمان بدون درب و پنجره می باشد و بیشتر شباهت به صندوقچه ای درب بسته دارد که مفهوم کلمه در این صندوقچه پنهان است.
اگر این کلمه را بخواهیم از صندوقچه ی خودش بیرون بکشیم و در جریان مفاهیم کلمات به جریان بیندازیم تا ببینیم در روند جریان مفاهیم از چه سرچشمه ای جاری شده و چه زمینی را سیراب می کند بدینصورت قابل تحلیل و تشریح می شود؛
... [مشاهده متن کامل]
سایه ، آسایه ، آسایش ، آسودن و. . .
زایه ، آزایه ، زایش ، زایندگی ، سازندگی
این مدل از دنبال نمودن جریان مفاهیم باعث می شود که ما مفهوم آسایش را در کلیدواژه ی سایه صرفاً در ایجاد مانع برای نور نبینیم بلکه خود نور و هر چیزی که باعث زایش و سازندگی شود می تواند یک سایه باشد. به نوعی دیگر هر چیزی که وجودش و یا عدم وجودش باعث ایجاد آسایش و نهایتاً ساختن شود مفهوم سایه در واقعیت کار جاری می شود.
پاسخ به شمنیسم :
1 - با نام خود نشان دادید که پیرو مغول هستید .
2 - سایه واژه ای فارسی بوده که پیشتر اشاره کرده ام و پانترکهایی همچون شما نمی توانید با وجود ایرانیانی همانند ما واژه دزدی نمایید .
... [مشاهده متن کامل]
3 - یانسیماک یعنی برگشتن و تکرار شدن نه آن چیزی که شما نوشته اید بهتر نخست به آن زبانی را که سخن می گویید درست بدانید .
4 - چرا ترکهای مغولی که زمانی در هندوستان حکومت کرده اند هنوز به زبان فارسی و هندی سخن می رانند؟
اتیمولوژی کلمه ی سایه :
فعل : یانسیلاماق ( ترکی ) = شکلک درآوردن ، خود را هم شکل دیگری کردن ، ادای کسی را درآوردن
کلمه : یانسیما = هم سیما ، هم شکل ، شبیه به هم
سایه : شکل یک شی ، هم شکل ، مشابه هم
... [مشاهده متن کامل]
- -
سایه از فعل یانسیملاماق در زبان ترکی گرفته شده است به معنی هم شکل ،
تاریکی که به واسطه ی وجود یک شی و عدم رسیدن نور ایجاد میشود سایه نیست بلکه کولگه ( Kolge ) میباشد.
- -
ریشه ترکی دارد
واژه سایه
معادل ابجد 76
تعداد حروف 4
تلفظ sāye
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sāyak] ( فیزیک )
مختصات ( یَیا یِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی sAye
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
سایه از یانسیما ساخته شده که ریشه ترکی دارد ولی معنیش جور دیگریه و ناشیانه وارد زبان فارسی شده است . در زبان ترکی معیار به محلی که نور وجود نداره کولگه گفته میشه مثل زیر سایه درخت میشه کولگه
ولی اگر شما شکل یک شی که بخاطر بازتاب نور در دیوار افتاده باشه در ترکی بهش باید بگید سایه و اونجا کولگه کاربردی ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
یانسیما یعنی روی هم آمدن ( در زبان ترکی ) و سایه از این واژه مشتق شده
پس جایی که تاریکی بخاطر عدم نور ایجاد شده میشه کولگه
ولی اگر به خود شکلی که به سبب تابش نور ایجاد شده اشاره کنیم میشه سایه ولی در فارسی به جفتش میگن سایه
به معنی تیره و تاریکی
معادل در زبان لکی : سار
سایه واژه ای فارسی است و از واژه �سایاک� در زبان فارسی میانه گرفته شده است
این واژه با واژه �اسایا� در اوستا هم ریشه می باشد .
ساییرماک سییرماک سایماک
سای
یانسیما : از بغل ساییدن ؛ همشکلی ، سایه
سایه جاییست که نور نباشد تا بتوان استراحت کرد
ا سا اسای��اسایش
الف نای بر سر ( سا ) که نور است نشسته و ان را منفی نموده است. اسایش یعنی جایی که نور نباشد و بتوان اوقاتی چند از روز را بعد از کشتورزی یا دامداری استراحت نمود
... [مشاهده متن کامل]
واژه ( سایه ) برگرفته از اسایش است که الف نای آن به مرور حذف شده است که واژه ( سیاه ) هم از آن گرفته شده است
ظِلّ ، نَش
به فضای پشتی هر مانع گفته می شود که راه رسیدن نور مستقیم خورشید به یک محدوده را مسدود می کند
Sayeh
جای که نوری وجود ندارد . تاریکی . و. . . .
سایه یا سو آید
سو یعنی نور و آید هم از آمدن است سو آیه یعنی با نور آید
سایه یعنی با نور تشکیل میشود.
نسار
سایه کوتاه شده از کلمه ساآی است و سا یعنی مانند و همشکل و آی نیز آمدن و آید است.
ساای می تواند شاای نیز شود که شاای و شب آی به معنی نیمه تاریک یک جسم که به رنگ شب است شب آی به شبه و شبیه و شباهت هم تبدیل میشود.
ظل. . . نش. . .
ظل. . . نش. . . شبح. . . فی. . .
پَرهیب
سایه : ( Shade ) :[اصطلاح پلیمری] سایه عبارتی است در تئوری رنگ که برای تشخیص نحوه تفاوت رنگ از پرده رنگ اصلی مورد استفاده قرار می گیرد، در واقع ترکیب رنگ با رنگ سیاه، سایه نامیده می شود که سبب کاهش روشنایی می گردد.
نش، شبح، ظل، نسار، پناه، حمایت، توجه، عنایت، اثر، تاثیر، نتیجه، نفوذ، حشمت، بزرگی، جلال، غیرواقعی، صوری، وهمی، موهوم، نقاط تیره تر در نقاشی
سایه: تاریکی که در اثر وقوع یک جسم در مقابل نور ایجاد می شود شکل این تاریکی مانند شکل آن جسم است ولی اندازه آن متناسب با فاصله جسم از نور، بزرگ تر یا کوچک تر است.
سایه: خطی که بانوان به منظور زیبایی زیر ابرو یا چشم کشند و انگار سایه ای از ابرو یا چشم در زیر آن تشکیل شده باشد.
... [مشاهده متن کامل]
سایه: کنایه از حمایت و دستگیری یک فر د بزرگ منش و خیر از دیگران می نماید. انسان سایه دار یعنی انسانی که دیگران را زیر پرو بال خود گرفته و از رسیدن پرتو های رنج آور زندگی به آن ها جلوگیری می نماید.
سایه: کنایه از تأثیرات منفی معانی مختلف غیر مادی، مانند: سایه ظلم، سایه فقر، سایه نکبت و بدبختی
در زبان ترکی به سایه، " کؤلگَه " گفته می شود ولی درمورد سایه چشم و ابرو واژه فارسی آن به صورت "سایَه " کاربرد دارد.
پناه آرامش بزرگی
نش
هر گاه جسمی روبروی نور قرار گیرد محوطه ای سیاه و کدر تشکیل می شود که به آن سایه میگویند
سرپناه
وقتی یک جسمی مانع عبور نور می شود سایه درست می شود
ظل
حشمت . جلال. بزرگی. متانت. وقار. پناه. حمایت.
پناه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)