ساکن بودن


    occupy

فارسی به انگلیسی

ساکن بودن در
inhabit, live

مترادف ها

abide (فعل)
ماندن، ایستادگی کردن، پایدار ماندن، ساکن شدن، ایستادن، منتظر شدن، وفا کردن، تاب اوردن، ساکن بودن

dwell (فعل)
ساکن شدن، ساکن بودن، اقامت گزیدن، سکنی کردن

reside (فعل)
ساکن شدن، ساکن بودن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس