سالخوردگی

/sAlxordegi/

    age
    old age

مترادف ها

senescence (اسم)
پیری، سالخوردگی

senility (اسم)
پیری، خمود، کهولت، سالخوردگی

dilapidation (اسم)
خرابی، ویرانی، سالخوردگی

پیشنهاد کاربران

ageing سالخوردگی ( ا ) : تغییرات ساختاری که با گذشت زمان رخ داده و ناشی از حادثه یا بیماری نیستند. وراثت، عامل تعیین کننده مهمی در امید به زندگی است، اما عواملی مانند سیگار کشیدن، مصرف بیش از حد الکل،
...
[مشاهده متن کامل]
چاقی، رژیم غذایی نامناسب و ورزش ناکافی همگی می توانند در زوال جسمی و ذهنی نقش داشته باشند. ˈeɪ. dʒɪŋ

کبر سن
کهن گشتگی . [ ک ُ هََ / هَُ گ َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) سالخوردگی . پیری : تو را فترت پیری از جای بردکهن گشتگیت از سر رای برد. نظامی . رجوع به کهن گشتن و کهن گشته شود.