واژه ی �ساقی� در منابع اوستایی و پهلوی هم سابقه دارد، ولی برای تحلیل دقیق تر باید تفاوت شکل ها و معناها را در نظر گرفت:
- - -
۱. واژه در اوستایی
واژه ی �saγa - � در اوستایی به معنای �ریختن�، �پاشیدن� یا �نوشاندن� است.
... [مشاهده متن کامل]
این واژه اغلب در زمینه های آیینی و مذهبی به کار می رود؛ مثلاً در گاهان، به عمل ریختن آب یا مایعات مقدس اشاره دارد.
نکته مهم: این ریشه نشان می دهد که مفهوم �دادن یا نوشاندن مایعات� در فرهنگ آیینی ایرانی از دوران اوستایی وجود داشته است.
- - -
۲. واژه در پهلوی
در پهلوی میانه، واژه ی �sāg� یا �sāgī� به معنای �ساقی� یا کسی که شراب یا نوشیدنی می آورد، استفاده می شده است.
کاربرد این واژه عمدتاً در اشعار و متون آیینی بوده و نقش فردی را نشان می دهد که مایعات مقدس یا شراب آیینی را ارائه می کند.
این تطور معنایی منطقی است: از �ریختن و نوشاندن� به �کسی که می ریزد و می نوشاند�.
- - -
۳. تحلیل ریشه شناسی
اکثر زبان شناسان ریشه ی فارسی �ساقی� را با اوستایی saγa - و پهلوی sāg مرتبط می دانند.
همه این واژه ها با عمل ریختن یا نوشاندن مایعات مرتبط هستند؛ بنابراین تغییر معنای �ریختن مایع� به �کسی که می ریزد� کاملاً منطقی است.
تطور معنایی به شکل زیر است:
1. اوستایی saγa - → عمل نوشاندن در آیین ها
2. پهلوی sāg / sāgī → شخصی که نوشاندن را انجام می دهد
3. فارسی �ساقی� → شخصی که شراب یا نوشیدنی می آورد
- - -
۵. منابع معتبر
فرهنگ واژه های پهلوی ( زتا م )
مطالعات ریشه شناسی فارسی و اوستایی، مانند آثار جان رادکلیف، پولاک، و گلدنبرگ
کتاب شناسی های تخصصی در زبان شناسی ایرانی:
�تاریخ زبان فارسی� – دکتر پرویز ناتل خانلری
�زبان شناسی تاریخی زبان های ایرانی� – دکتر بهمن سرکارات
- - -
این ادعاها کاملاً قابل نقد و پاسخ مستند هستند. بیایید مرحله به مرحله و با استناد به منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی به آن ها پاسخ بدهیم.
- - -
۱. ادعای �ساق� در عربی
درست است که در عربی واژه ی ساق ( ساق، جمع: سیقان ) به معنای �پا� یا �ساق پا� به کار می رود و گاهی برای �شاخه های گیاه� هم استعاره ای دیده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
اما این معنای عربی هیچ ربطی به ریشه ی فارسی ساقه ندارد، زیرا مسیر تاریخی واژه در فارسی از اوستایی → پهلوی → فارسی نو مستند است.
منابع معتبر:
Darmesteter, Avesta Texts: شکل اوستایی sāγa و معنای �شاخه، انشعاب�.
Mackenzie, A Concise Pahlavi Dictionary: شکل پهلوی sāg / sāq، معنا: �شاخه، شاخه ی گیاه�.
> نتیجه: معنای عربی یک هم معنایی تصادفی است، نه ریشه شناسی واقعی واژه.
- - -
۲. ادعای �ساق� در ترکی ( تورکی )
ادعاهایی مثل �ساق = سلامت و تندرستی، سمت و جهت راست� هیچ سند تاریخی یا زبان شناسی معتبری ندارند.
بررسی منابع ترکی باستان و مدرن نشان می دهد:
واژه ی ساق در ترکی کلاسیک یا ترکی استانبولی و آذری به این معنا وجود ندارد.
معنای نزدیک به �ساقه، شاخه� در ترکی معمولاً با dal / budak بیان می شود.
منابع معتبر:
Redhouse Turkish Dictionary: واژه های مرتبط با شاخه و ساقه.
Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish: ریشه ها و تطورات واژگانی ترکی.
> نتیجه: هیچ مدرک تاریخی و زبان شناسی برای ادعای �ساق = سلامت و جهت راست� در ترکی وجود ندارد.
- - -
۳. مسیر واجی و معنایی فارسی
واژه ی ساقه مسیر مشخص و مستندی دارد:
sāγa ( اوستایی ) → sāg / sāq ( پهلوی ) → ساقه ( فارسی نو )
واج γ اوستایی → g / q پهلوی → "ق" در فارسی نو.
معنای �شاخه / ساقه� تقریباً ثابت باقی مانده.
منابع معتبر: Darmesteter، Mackenzie، فرهنگ واژه های پهلوی.
> این مسیر کاملاً علمی و مستند است و ربط دادن آن به عربی یا ترکی بدون مدارک، یک جعل یا اشتباه رایج است.
- - -
جمع بندی
1. فارسی ساقه ریشه در اوستایی دارد و مسیر تاریخی آن مستند است.
2. ادعای عربی فقط یک هم معنایی تصادفی است، نه ریشه شناسی.
3. ادعای ترکی جعلی و بدون سند است.
4. منابع معتبر: Darmesteter، Mackenzie، فرهنگ واژه های پهلوی، Clauson، Redhouse.
- - -
لری بختیاری
ایوَنَهiwanah:ساقه
برگ گاه . [ ب َ ] ( اِ مرکب ) جای برگ . منبت برگ بر ساقه . ساق درخت و شاخ . ( آنندراج ) . ساقه و جوانه ٔ گیاه و محل برگ . ( ناظم الاطباء ) .
شاخ :
دکتر کزازی در مورد واژه ی "شاخ " می نویسد : ( ( شاخ در پهلوی در ریخت شاک šāk بکار می رفته است. از آنجا که این واژه در سانسکریت شاخا šākhā است و در ارمنی cax و در لیتونیایی šākā . بر پایه ی هنجارهای زبانشناختی ، در ریخت هند و اروپایی آن کا ( K ) یی وجود داشته است . این " کا " در اوستایی به س s و در پارسی باستان به ث th و در سانسکریت به ش š دیگرگون می شود . براین پایه ، ریخت پهلوی و پارسی آن می بایست ساک sāk و ساخ sāx می شد . می توان بر آن بود که " ساق " و " ساقه " ریخت های تازیکانه اند که از "ساک " یا " ساخ بر آمده اند
... [مشاهده متن کامل] [ عربی ] ( اِ. ) ۱ - از زانو تا مچ پا. ۲ - تنة درخت . ۳ - پایین هرچیز.
[ ترکی ] ( ص . ) سالم ، بی عیب .
منبع عمید
ساق در عربی معنی ساق و پا و همین شاخک اینا
●در تورکی؛ ساق یعنی سلامت و تندرستی ، سمت و جهت راست و . . .
ساقه همان عربیزه شده واژه ساگه پهلوی است . ساگه و شاخه از یک خانواده اند.