ساق

/sAq/

    foreleg
    shank
    peduncle
    stem
    stalk

فارسی به انگلیسی

ساق بند
gaiter, leg warmers, shinguard

ساق پا
ankle, shank, calf

ساق پوش
greave

ساق پیچ
legging

ساق گره مانند
nodal

مترادف ها

leg (اسم)
پا، قسمت، پایه، بخش، ساق پا، ساق، مرحله، پاچه، ران

stalk (اسم)
میله، پایه، ساق، خرام، ساقه، چیزی شبیه ساقه، ماشوره

crus (اسم)
ساق پا، ساق، درشت نی، پایک

shin (اسم)
ساق پا، ساق، قلم پا، قلم پای خوک، گوشت قلم پا

leggings (اسم)
ساق، پاتابه، ساق پوش

pedicel (اسم)
ساق، پایک، ساقه گل، پای کوچک، ساقه کوچک

footstalk (اسم)
ساق، ساقه

peduncle (اسم)
ساق، ساقه، ساقه اصلی، دارای ساقه ضخیم تر

haulm (اسم)
پوشال، ساق، ساقه

پیشنهاد کاربران

ساگ ، لنگ
آنچه زیر زانو تا پاچه است به پارسی پهلوی زنگ گویند
انچه ساغ/ساق گویند و ترکان به کار ببرند از پارسی گرفته اند و ساز و ساغ چون فروز و فروغ است این واژه را درود و ساز باش و ساخ باش و ساغ باش گویند
- ساق - از - شاخ - فارسی طبق انچه دوستی فاضل پیش ازین اورده.
ساق معرب ساگ پهلوی است نه عربیست نه ترکی در ترکی به معنای راست درست سلامت سمت است نه ساق پا
واژه ساق از واژهای اصیل پارسی است چون واژگانی که درگویش لری بختیاری واژهی در گویش های لری هست واژگان اصیل پارسی در گویش لری های خبر از زبان بیگانه نیست دوستان کم تحقیق کنم بعد نیست هم قوم عزیز ولی این واژه ترکی نیست بلکه صد درصد پارسی این واژه یعنی ساق پارسی است.
سَاقَ : اولین صیغه فعل ماضی، از ریشه ی ( سوق ) به معنای سوق داد، راند، کشاند.
وَ قَدْ سَاقَنِی إلَیْکَ أَمَلِی ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
وآرزویم مرا به سوی تو کشانده است.
از تفسیر استاد قرائتی:
ﻳَﻮْمَ ﻳُﻜْﺸَﻒُ ﻋَﻦ ﺳَﺎﻕٍ
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ.
ﻳَﻮْمَ: ﺭﻭﺯیکه.
ﻳُﻜْﺸَﻒُ: کشف می شود.
ﻋَﻦ: از.
ﺳَﺎﻕٍ: ساق پای.
ﻧﻜﺘﻪ:
ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ "ﻳُﻜﺸﻒ ﻋﻦ ﺳﺎﻕ" ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺻﻄﻠﺎﺣﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﻢ: ﻛﺎﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
...
[مشاهده متن کامل]

اما از ویکی الکتاب:
معنی سَاقٍ: ساق - از زیر زانو تا مچ پا ( در عبارت "یوم یکشف عن ساق" تعبیر برداشتن حجاب یا کشف از ساق کنایه ای است برای نشان دادن نهایت درجه شدت و سختی ، چون وقتی انسان به سختی دچار زلزله یا سیل یا گرفتاری دیگر میشود ، شلوار را بالا کشیده کمر را میبندد ، تا بهتر و سریع‏تر به تلاش بپردازد، و وسیله فرار از گرفتارى را فراهم سازد.
اما بعضی گفته اند: ساق به معنای اصل و اساس چیزی است، مانند ساقه درخت; بنابراین، یُکْشَفُ عَنْ ساق یعنی در آن روز ریشه های هر چیز آشکار می شود، ولی، معنای اول مناسب تر به نظر می رسد.
ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:
یُکْشَفُ عَنْ ساق. . .
( به خاطر بیاورید ) روزی را که ساق پاها ( از وحشت ) برهنه می گردد. . .

ساق ترکیه در تمام منابع. ریشه نیا ترکی داره کمی انصاف داشته باشید جعل نکنید منبع بیارید منابع : ^ Starostin, Sergei; Dyo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*sạg”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
...
[مشاهده متن کامل]

^ Nadeljajev, V. M. ; Nasilov, D. M. ; Tenišev, E. R. ; Ščerbak, A. M. , editors ( 1969 ) Drevnetjurkskij slovarʹ [Dictionary of Old Turkic] ( in Russian ) , Leningrad: USSR Academy of Sciences, Nauka, page 480

ساقساق
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/sağ?searchToken=9s4vns8rhbg5xw6xfj86tkcip
ساق
اَرَبیده ی شاخ پارسی
بهتر است ساغ یا ساگ نوشته و گفته شود.
در پارسی پهلوی ساگ بوده
پانترک بالایی اگر نمیدونستی بدون که ترکی رو اگر واژه های فارسی و عربی و بویژه فارسی ازش بگیری چیزی ازش نمیمونه بجز واژگانی که در مغولستان تکلم میشه
ساق در ترکی به معنی راست و درست که در ساقدوش و سلدوش در دهخدا معنیشو میبینید که ریشه ترکی دارد
منبع دیگر = النقودالعربیه صفحه ۱۲۵ _صاغ کلمه ترکی به معنی راست درست و سلامت و تندرستی
ساق به معنای ساق پا در عربی هست که ساقه هم معنی شاخه از ان هست
...
[مشاهده متن کامل]

ساگ اصلا در دهخدا چنین معنی نداشته
بلخره کسی که مسجد رو از مزگت بدونه و ندونه که از سجده اومده همه چیز رو جعل میکنه.
با تشکر

[ ع . ] ( اِ. ) ۱ - از زانو تا مچ پا. ۲ - تنة درخت . ۳ - پایین هرچیز.
[ تر. ] ( ص . ) سالم ، بی عیب .
ساق به معنای ساق پا ریشه عربی داره
ساق در تورکی یعنی ، راست ، سلامت ، سمت ، تندرستی ، سالم
یکی از معانی ساق در لغت عرب ، حادثه شدید و مصیبت و بلاى عظیم است . "وَ الْتَفَّتِ الساقُ بِالساقِ "و ساق پاها ( از شدت جان دادن ) به هم می پیچید . تفسیر نمونه ج : 25 ص : 307
مازنی: سالم و سرحال - به ساق پا در این زبان، ساخ گفته می شود.
ساق=عقد
الطلاق بید من اخذ بالساق
طلاق به دست کسی است که عقد در دست اوست
جمع ساق = سُّوقِ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس