سازگار بودنagree, accord, coincide, shiftسازگار بودن باconsortسازگار شدنharmonizeسازگار شدن با محیطacclimateسازگار کردنadjust, accommodate, orient, orientate, reconcile, tailor
fit (صفت)مستعد، شایسته، مناسب، مقتضی، در خور، سازگار، فراخور، تندرستsuitable (صفت)شایسته، خلیق، مناسب، خوب، مقتضی، سازگار، فراخور، درخوردcompatible (صفت)موافق، جور، سازگار، همساز، دمسازcorrespondent (صفت)مناسب، مطابق، خوشایند، سازگارbecoming (صفت)شایسته، مناسب، در خور، زیبنده، سازگارmatchable (صفت)خوشایند، سازگار، بهم جور شدنیwholesome (صفت)سازگار، سرحال، خوش بنیه، سالم، سلامت، سالم و بی خطرsalubrious (صفت)سودمند، سازگار، گوارا، سالم، صحت بخش
پورمان. یک آجر سنگ . یخچال. چالیخ در جای خود تا سازگار شود . پوراندن. پورش. نیز درد پور گرفت وآرام وآسوده شدم.اسم قشنگ دخترانه ی کُردی به معنی بساز و قانعکسی که با کسی ناسازگاری نکند و کنار بیایدساز بودن، هماهنگ بودن، مناسب بودن، یکی بودن، هم خانواده بودنبه نظر مندمسازجمله لری بختیاریغیرتس ساز نی اورد ره به دینس ددیس::غیرتش ( اجازه نداد ) رفت به دنبالشخواهرش *قانع نشد*Sazجمله لری بختیاری وا با زندیی سازه::باید با زندگی بسازد*مدارا کند *Sazehدر زبان لری بختیاری به معنی کسی که با همه سختی ها و مشکلاتمبارزه می کند+ عکس و لینک