سازش

/sAzeS/

    agreement
    compromise
    concord
    concordance
    harmony
    unity
    modus vivendi
    composition
    arrangement
    compatibility
    collusion

فارسی به انگلیسی

سازش پذیر
adaptable

سازش ناپذیر
implacable, irreconcilable

سازش نامه
agreement

سازش کردن
agree, compromise, to compound, to agree, to put up, to collude

مترادف ها

accord (اسم)
اصلاح کردن، توافق، پیمان، سازش، موافقت، مصالحه، اشتی دادن، دلخواه، طیب خاطر، قرار، پیمان غیر رسمی بین المللی، متفق بودن، نهاد، هم اهنگی

accordance (اسم)
تطابق، توافق، سازش، موافقت، متفق بودن، وفق، متابعت، جور بودن

agreement (اسم)
توافق، پیمان، سازش، موافقت، قرار، قبول، عهد، قرارداد، معاهده، عقد، مطابقهء نحوی، معاهده و مقاطعهء، شرط، عهدنامه

compromise (اسم)
توافق، سازش، مصالحه، تراضی

peace (اسم)
سازش، ارامش، اشتی، سلامت، سلامتی، صلح، صلح و صفا

collusion (اسم)
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند

complot (اسم)
سازش، دوز و کلک، دسیسه

amity (اسم)
سازش، مودت، روابط حسنه، حسن تفاهم، رفاقت

پیشنهاد کاربران

Compromise - Amity - Comity این ۳ تا عالین برا سازش
Animosity - Enmity - intransigence اینا متضادش هستن
⭐ COMPROMISE ⭐
an agreement in an argument in which the people involved reduce their demands or change their opinion in order to agree
...
[مشاهده متن کامل]

⭐ AMITY ⭐
friendly relations
⭐ COMITY ⭐
an association of nations for their mutual benefit
Compromise یعنی کوتاه آمدن افرادی که در یک جدل، مبارزه و کشمکش ( خصوصاً در بحث سیاسی ) هستند و کاهش دادن یا نادیده گرفتن خواسته هاشون برای به وقوع پیوستن قرارداد ( یعنی یه موقعیت ۵۵ درصد خوب ۴۵ درصد بد. کنار میایی که حتی یه ذره هم شده سود بیشتری کنی و به نفع همگان باشه ) . این فعلش بود ولی اسمش هم وجود داره. به معنی قراردادی که یکی یا دو تا از طرفین از یکسری از منافعشون چشم پوشی میکنن و میگن گور باباش، اینم روش، تا به نتایج بهتری برسند. هم noun هست هم verb. سازش کردن و سازش، توافق و توافق کردن
🚨 نکته مهم اینکه Compromise را با Comprise قاطی نکنید. خیلی شبیه هستند. Comprise مثل have, include و consist میمونه. داشتن، دربرداشتن، شامل بودن/شدن، تشکیل دادن

صلح . . . ساخت و پاخت . . . اشتی . . . .
گذران، تحمل.
بایقوش ( بای قوش=پرنده ی بزرگ. پرندهی بیگ ) بای=بیگ و هر کلمه ایی بای دارد. تورکی است. مثل حسینی بای ( بیگ ) . بایراق ( بیرق. علم. پرچم ) بایداق ( لیوان ) بایرام ( بیرام. بیرامی ) . بایران ( بیران. بیرانوند
...
[مشاهده متن کامل]
) . بیلان ( بی لان. و هر کلمه ایی آخرش لان باشد. تورکی است. مثل ساوآلان. سهلان. ایلان. اسلان ) بای بوردی. بای بورا. بایکال. بایقرا ( بای قارا ) . بیگلربیگی ( بیلر بیی. آقای آقاها ) قوش. و هر کلمه ایی قوش داشته باشد. تورکی است. مثل قوقوش ( پرنده ی قو. گوگوش غلط است ) . بایقوش. جانقوش. خرقوش ( پرنده ی بزرگ. غلط مصطلح خرگوش ( حیوانی که گوشهای بزرگی دارد ) ) . بزقوش ( پرنده ی خاکستری ) . دوه قوشی ( شترمرغ ) . چاتلانقوش. سوقوشی ( کسی که زیاد به استخر. و حمام می رود. سوقوشی گفته می شود ) . قوش اوزومی ( نوعی میوه است )

سازش از سازیشماق تورکی است
سازش : [ اصطلاح آب و فاضلاب ] فرآیند سازگار شدن جمعیتهایی از ارگانیزم ها با شرایط زیست محیطی معینی، که به منظور آزمایش مهیا شده است‏.
سازش:[اصطلاح حقوق] تراضی طرفین دعوی بر فیصلة نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس

بپرس