لوازم، کمک، کار، یاری، سابقه، وظیفه، خدمت، بنگاه، تشریفات، عبادت، استخدام، اثاثه، سرویس، نوکری، زاوری، درخت سنجد، یک دست ظروف، نظام وظیفه
heretofore(اسم)
سابقه
past(اسم)
سابقه، پیشینه
reputation(اسم)
اوازه، سابقه، شهرت، اعتبار، خوشنامی، اب رو، اشتهار، نیکنامی
fame(اسم)
اوازه، سابقه، نام، شهرت، سر بلندی، معروفیت
history(اسم)
تاریخچه، سابقه، تاریخ، پیشینه، بیمارنامه
record(اسم)
تاریخچه، یادداشت، سابقه، بایگانی، مدرک، ضبط، نوشته، ثبت، پیشینه، صورت جلسه، صفحه گرامافون، رکورد، صورت مذاکرات، حد نصاب مسابقه
precedent(اسم)
سابقه، نمونه
background(اسم)
ریشه، سابقه، زمینه، نهانگاه
prescription(اسم)
سابقه، تجویز، نسخه، امریه، نسخه نویسی، صدور فرمان
foretime(اسم)
سابقه، روزگار پیشین
backward(اسم)
سابقه
limitation(اسم)
شرط، سابقه، محدودیت، تحدید، محدود سازی
repute(اسم)
سابقه، اشتهار
standing(اسم)
ساختمان، سابقه، حالت
پیشنهاد کاربران
seniority ( مخصوصا در مورد سابقه ی کار )
سابقه هم خانواده ی کلمات سابق، سبق و سبقت است. سابقه:گذشته، پیشینه. مثال؛ سوء سابقه به معنای سوء پیشینه. سابق:گذشته، قبلی. مثال؛ همسر سابق. سبقت:پیشی گرفتن