زیر پا گذاشتن:[کنایی]۱ - ارزش و اعتبار قائل نشدن و اهمیت ندادن ( دوستی ۳۰ ساله را زیر پا گذاشت. نباید قانون را زیر پا گذاشت ) ۲ - گشتن، به ویژه در جستجوی چیزی ( تمام شهر را زیر پا گذاشت کتاب را پیدا نکرد. )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
رفتن. پیمون
پشت پا زدن، سرپیچی کردن
1 - نادیده گرفتن، تخطی کردن، عبورکردن
2 - طی کردن ( راه، جاده ) ، گذشتنف عبور کردن
2 - طی کردن ( راه، جاده ) ، گذشتنف عبور کردن
نافرمانی کردن
له کردن
زیر پا گذاشتن