infrastructure (اسم)پیدایش، شالوده، سازمان، زیر سازی، زیر بناcushion (اسم)پشتی، متکا، چنبره، کوسن، زیر سازی، مخدهsubstructure (اسم)زیر سازی، زیر بنا، زیرساخت، زیر ساختمانsubstruction (اسم)زیر سازی، زیر بنا، زیرساخت، زیر ساختمان
زیرسازی ؛ مقابل روسازی. عمل ساختن قسمت تحتانی در بعضی کارها چون اسفالت خیابانها و جاده و غیره. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . ساختن قسمتهای زیرین جاده. ( فرهنگ فارسی معین ) .+ عکس و لینک