drainer, sunken, drain, underwater, crib, voidance water, outlet
زیر اب بردن
inundate
زیر اب بند
stopple
زیر اب پیما
aquanaut
زیر اب رفتن
submerge
زیر اب رفتن به مدت کوتاه
duck
زیر اب رفتن زیردریایی و غواص
dive
زیر اب زدن
drain
زیر اب گرفتن
rinse
زیر اب کردن
immerse, submerge
زیر اب کردن به مدت کوتاه
duck
زیر ابزی
submarine
زیر ابی
sub-aqua, submarine, submersible, underwater
زیر ابی رفتن با لوله هواکش
snorkel
زیر اتش توپ گرفتن
cannonade
زیر اتش توپخانه گرفتن
barrage
زیر اتش گرفتن به دقت
rake
زیر استاندارد
substandard
زیر بار
laden
زیر بار چیزی نرفتن
to be intolerant of something
evade
evade