زیب

/zib/

    cordon
    embellishment
    frill
    ornament
    trimming
    beauty

فارسی به انگلیسی

زیب امیز
luxury

زیب پرستی
luxury

زیب جامه
panoply

زیب دادن
to ornament, to adorn

زیب نما
luxury

زیب نمایانه
luxury

زیب و زیور
trappings

زیب و زیور اسب
trappings

زیب ور
luxury

زیب وری
luxury

پیشنهاد کاربران

بررسیِ واژگانِ "دیپ، دیفتن/دیب - ، زیفتن/زیب - ، دیبا، زیبا و. . . ":
در زبانِ سانسکریت "دیپ:dīp" به معنایِ "درخشیدن، برازیدن، برق زدن، نورانی بودن/شدن، روشن شدن/کردن، برافروختن، درخشه افکندن، شعله افکندن" بوده است. همچنین "دیپَ:dīpa" به معنای "روشنایی، درخشش، برازه، فروزه، پرتو، نور، چراغ، مشعل و. . . " بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه هایِ اوستایی - سانسکریتی که به " - پ:p - " می انجامند، در زبانِ پارسیِ میانه - نو می توانند فعلهایِ انجامیده به " - فتَن" با بُن کُنونیِ انجامیده به " - ب" بسازند. ( در این باره به زیرواژه "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره 9 را بخوانید. )
از اینرو، "دیپ" به ریختِ "دیفتن/دیب - " در زبانِ پارسیِ میانه - نو آمدنی است. همچنین واژه یِ "دیبا" برآمده از بُن کُنونیِ "دیب" و پسوندِ " - آ" آمدنی است که ریختِ کهن ترِ این پسوند " - آگ" بوده است ( ="دیبآگ" ) .
همچنین واژگان "زیفتن/زیب - " و"زیبا ( زیبآگ ) " در پیِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ "د/ز" یک به یک با واژگانِ نامبرده یِ بالا همبسته و همریشه هستند.
. . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 259 از نبیگ "فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )

زیب
زیب : زینت نیکویی
زیب: بُن اکنون است از " زیبیدن ، در معنی زیبایی و آراستگی و از ریشه کهن زی.
( ( به چشمش همان خاک و هم سیم و زر
کریمی بدو یافته زیب و فر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 221. )

زیب ( beauty ) ، زیبی ( beautiness ) ، زیبا ( beautiful ) ، زیبایی ( beautifulness ) ، زیبیدن ( beautify ) ، زیبیده ( beautified ) ، زیبگر یا زیبنده ( beautifier ) ، نازیبا ( unbeautiful ) و. . .