increase (فعل)افزودن، زیاد کردن، زیاد شدن، توسعه دادن، تکثیر کردن، ترفیع دادن، توانگر کردنgain (فعل)رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن، پیش رفتن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، فایده دیدنaugment (فعل)افزودن، زیاد کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، زیاد شدن، علاوه کردنgrow (فعل)بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدنmount (فعل)بلند شدن، صعود کردن، سوار کردن، زیاد شدن، سوار شدن، بالغ شدن بر، نصب کردن، قرار دادن، سوار شدن بر، سوار شدن یا کردنproliferate (فعل)زیاد شدن، کثیر شدن، بسط و توسعه یافتنwax (فعل)زیاد شدن، رشد کردن، رو به بدر رفتن، استحاله یافتن
بسیار شدنRiseمستزادمعنی اصطلاح - > سر به جهنم زدن چیزیبسیار زیاد / گران بودن / شدنمثال:اگر بخواهیم این طرح را به همین شکل اجرا کنیم، هزینه اش سر به جهنم می زند.زیدافزایش+ عکس و لینک