زکام

/zokAm/

    cold in the head
    coryza
    catarrh
    cold(in the head)
    cold
    rheum

فارسی به انگلیسی

زکام شدن
to have a cold in the head

مترادف ها

cold (اسم)
زکام، سرما، سرما خوردگی

snivel (اسم)
خلم، زکام، نزله، اب بینی، فین

catarrh (اسم)
زکام، نزله

common cold (اسم)
زکام، نزله، سرماخوردگی، گریپ

head cold (اسم)
زکام، نزله، سرماخوردگی معمولی

influenza (اسم)
زکام، گریپ، انفلوانزا، نزله وبایی یا همه جا گیر

sniffle (اسم)
زکام، عطسه، صحبت تو دماغی، فن فن

پیشنهاد کاربران

جدول >> کوریزا
داهی
با زکام در گلزار رفتن:کنایه از عدم توانایی بر استشمام و ادراک چیزی است. ( چون شخص مزکوم بویها را احساس نمی کند. )
( ( چه روی با کلاه بر منبر؟
چه شوی با زکام در گلزار؟ ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۷۱. )
سرماخوردگی
گریپ

بپرس