زود

/zud/

    quickly
    soon
    early
    betimes
    chop-chop
    double-quick
    little
    presently
    swiftly

فارسی به انگلیسی

زود اسیب
fragile, slight, spoiler, tender, delicate, frail, sensitive, testy, thin-skinned

زود اعتماد
confiding

زود انگیختگی
emotionalism, inflammability

زود باشد
before long

زود باشید
be quick! hurry up!

زود باورانه
trustfully

زود باوری
credulity, naivet, navet, trustfulness, credulity, gullibility

زود بودن
earliness

زود بیمار
delicate, slight

زود خراب شو
flimsy

زود خشم
bad-tempered, choleric, combative, cranky, fiery, hot, ill-tempered, irascible, passionate, petulant, quarrelsome, quick-tempered, snappish, snappy, sour, ugly, edgy, hot-tempered, hotheaded, huffish, irritable, quick, short-tempered, spitfire, splenetic, testy, tetchy, warm

زود رنجی
choler

زود فریب
gullible

زود فهم
bright, observant, quick-witted, apt, perspicacious, quick

زود گذشتن
fly

مترادف ها

early (صفت)
زود، اولیه، مربوط به قدیم

tantivy (صفت)
زود

hurried (صفت)
زود، عجول، شتاب زده، دست پاچه، هول هولکی، بی تامل

kenspeckle (صفت)
زود، برجسته، واضح

betimes (قید)
بموقع، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام

soon (قید)
قریبا، بزودی، زود، عنقریب، طولی نکشید

پیشنهاد کاربران

تند و سریع
با عجله و بدون معطلی
بررسی و واکاویِ واژه یِ " زود/زوت" و بکارگیریِ واژگانِ " زوتَن:zutan، زودَن:zudan، زَو: zav":
همانگونه که می دانیم واژه یِ " زود" به چمِ " تند، سریع" است و آنچنان که پیداست این واژه با اَندرگذری از زبانِ پارسیِ میانه به ریختِ " بُنِ گذشته" به دستِ ما رسیده است؛ ولی پرسش اینجاست که ریشه و بُنِ کُنونیِ این واژه چه بوده است؟
...
[مشاهده متن کامل]

ما در زبانِ اوستاییِ جوان ریشه ای بنام " گَو: gav" داشته ایم به معنای " شتافتن، شتاب کردن، عجله کردن".
کُنونه یِ این ریشه اوستایی، " جَوَ: ǰava " بوده است که در یَشتِ اوستا: Yt. 5. 63 آمده است: " برای کمک به من بشتاب".
همچنین در زبانِ آریاییِ باستان واژه یِ "žuta " را داشته ایم که به روشنی " صفت مفعولی" بوده است. در زبان پارسی میانه واژه " زوت" را داشته ایم و در پارسیِ کُنونی واژه یِ " زود".
بنابر آواشناسیِ زبانهایِ ایرانیِ اوستایی - پارسیِ میانه به روشنی می توان دریافت که اگر کارواژه یِ همپیوند با " زود" قرار بود در زبانِ پارسیِ میانه - کُنونی به کارگیری شود، آن کارواژه " زوتَن:zutan" یا " زودَن: zudan" و بُن کنونیِ آن " زَو: zav " می بود؛ درست بمانندِ کارواژه هایِ زیر در زبانِ پارسیِ میانه - کنونی:
بوتَن/بودن با بُن کنونیِ : بَو:bav
شودن/شُدن با بُن کنونی: شَو : šav
و دیگر کارواژه ها.
نکته 1: اگر نیک بنگرید، در خواهید یافت که در این دست کارواژگان دگرگونیِ آواییِ " - و: u - " و " َ و : av - " رُخ داده است که این دگرگونیِ آوایی بویژه از زبانِ اوستاییِ جوان به این سو رواگمند ( =رایج ) بوده است. برای نمونه در واژگانی همچون : دَویدن : davidan " با بُن کُنونیِ " دو : du" در زبانِ پارسی و دیگر کارواژگان.
همانگونه که پیداست در اینجا گذار از بُن کُنونی به گذشته یا پاژگونه این دگرگونیِ آوایی را نمایان می کند؛ هرچند باید دانست که این دگرگونیِ آوایی تنها کرانمند به این گذار نیست و در واژگانِ بسیاری رُخ داده است.
نکته 2: اگر بخواهیم کارواژه یِ " زوتَن/زودَن" با بُن کنونیِ " زَو" را بکار بگیریم، " زوته/زوده" صفتِ مفعولیِ آن خواهد بود.
پیشنهاد 1: اگر ما کارواژه یِ " زوتَن/زودَن" را بکار بگیریم، می توانیم واژگانی همچون " زَوِش، زَوَنده، . . . . " و چنانکه نیاز باشد کارواژه یِ " زوانیدن" را بکار ببریم.
نکته 3: چنانکه کارواژه یِ " زودَن/زوتَن" بکار گیری شود، هم معنا با واژه آلمانیِ " eilen " و واژگانِ اروپایی " hurry، rush، hasten " خواهد بود.
پیشنهاد 2: چنانچه در فرآیندِ ساختِ واژگان، " زَو:zav " با بُنی از زبانهایِ باستانی که معنای دیگر دارد، همآوا باشد، ما می توانیم در اینجا بُن کُنونی " زَو" را به ریختِ ریشه اوستایی یعنی " گَو:gav" یا به ریختِ کُنونه اوستایی " جَو:ǰav " درآوریم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت: ستونِ 504 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )

زود
واژه زود
معادل ابجد 17
تعداد حروف 3
تلفظ zud
ترکیب ( قید، صفت ) [پهلوی: zūt]
مختصات ( ق . )
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
نه دیر. [ ن َ ] ( ق مرکب ) زود. بزودی : من این لشکرم را یکایک نه دیرکنم یکسر از گنج و دینار سیر. فردوسی .
خیلی سریع
تند
چابک
سلام ببخشید آیا کلمه زُود و زُور هم داریم
نه دیر ؛ زود. به سرعت. نه با فاصله ٔ بسیار. نه در زمانی طولانی. بفاصله ٔ کم از زمان :
هر گلی پژمرده گردد زو نه دیر
مرگ بفشارد همه در زیر غن.
رودکی.
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی.
Early بعضی وقتا یعنی زود
I wake up early in the morning
من صبح زود بیدار میشم
زود: زود در پهلوی در ریخت زوت zut بکار می رفته است ) )
( ( کی نامور پاسخ آورد زود
که از من شگفتی بباید شنود ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 303. )

معادل کلمه " زود" در زبان ترکی: تئز، ائرته و جلد می باشد. مثال: تئز اول= زود باش ، سحر تئزدن= صبح زود ، ائرته دن= زود هنگام ، جلد اول= زود باش= عجله کن
در گویش شهرستان بهاباد گاهی به جای کلمه ی زود از کلمه ی تندی استفاده می شود. مثال، به جای گفتن، زود باش بریم می گویند تندی باش بریم.
سریع
آنی
early
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس