زهراب

/zahrAb/

    urine

فارسی به انگلیسی

زهراب ریزی
urination

مترادف ها

urine (اسم)
شاش، ادرار، بول، پیشاب، زهر اب

پیشنهاد کاربران

چُر chur با لاتین باید اینگونه چر نوشت چون o در لاتین آ و الف خوانده میشودالایهالحال ما بحثی در لاتین نداریم و محافظ و نگهبان واژگان خودمان هستیم هر رقم مینویسند پیشکش خودشان
زهرآب::بول، ادرار، جیش، پیشاب.
نمونه:من بیخ این دیوار به زهرآب نشسته بودم ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۷۷ )
محمدجعفر نقوی
در گذشته ای نه چندان دور، مادربزرگ ها وقتی می خواستند بگویند بچه مدفوع کرده می گفتند زهرآب کرده!
هیراب ( هی راب ) کلماتی که اولشان هی دارنند. تورکی اند. مثل هیران ( گردنه حیران اردبیل ) هیلان ( داغ آغین تی سی. رانش زمین ) هیاهو. هیوان ( حیوان ) هیراد. هیرادفر کلماتی که راب دارنند. تورکی اند. مثل داراب.
...
[مشاهده متن کامل]
سراب. سهراب. شهراب. مهراب. خراب. جوراب. اهراب. فاراب. زهراب ( ظهراب ) کهراب. تیراب. سیراب. . . . . . . هیراب یک کلمه ی تورکی است.

نام یکی از بچـــه هاے رستم هـــست
به معـنـے آب زهرآلود
مترادف ادرار

بپرس