زهد

/zohd/

    asceticism
    austerity
    devotion
    piety
    piousness
    abstemiousness

فارسی به انگلیسی

زهد دروغین
piosity

زهد فروش
hypocritical, pharisaic, pious, prude, prudish, hypocritical, hypocrite, sanctimonious, self-righteous

زهد فروشی
prudery, prudishness, hypocrisy, sanctimoniousness, sanctimony, self-righteousness

پیشنهاد کاربران

زاهد یعنی پاکی ، فرد زاهد به داشته های خود در زندگی مثل همسر ، ثروت ، روابط و غیره قانع است .
بی اعتنائی به دنیا
طیب کسب . [ ک َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زهد. ( منتهی الارب ) .
می صوفی افکن کجا می فروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
زهد:پارسایی
زهد ریایی:پارسای ریاکار.
به فتح ز و ه ( زَهَد ) به معنای نشو و نما و رشد
خوداری و پرهیز کردن
زاهدی به نوعی ریاضت کشیدن در راه خدا است .
اما عارف بواسطه ی اینکه به ادراکات و الهاماتی رسیده است ، تمام کارهایش در راه خدا با عشق است و عارف اگر هم پرهیز و خوداری میکند به زور نیست و به طمع بهشت و جهنم نیست .
...
[مشاهده متن کامل]

قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این ملک حصاری به سواری گیرند
( طعنه ی عارف به زاهد پیشه )
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراح نیست
( پرهیزکاریِ زاهد ظاهریست و ظاهر دین را برداشت کرده و آن را عمل میکند ، نه باطن دین را )
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست آن را بر خران بگذاشتیم .
مغز = باطن ، پوست = ظاهر
در زهد هیچ پیشترفت و ارتقاءی نیست . بخاطر اینکه انسان تا با سرمنشاء هستی که خداوند هست ارتباط و اتصال برقرار نکند و مورد عنایت و رحمت خداوند قرار نگیرد و از آب یا می یا شراب معرفت الهی ( آگاهی ) ننوشد ، هیچ چیزی عایدش نمیشود و این مسئله را عرفای ما خوب فهمیده بودند.
ساقی بده آن شراب گلرنگ
مطرب بزن آن نوای بر چنگ
کز زهد ندیده ام فتوحی
تا کی زنم آبگینه بر سنگ
خون شد دل من ندیده کامی
الا که برفت نام با ننگ
عشق آمد و عقل همچو بادی
رفت از بر من هزار فرسنگ
ای زاهد خرقه پوش تا کی
با عاشق خسته دل کنی جنگ
گرد دو جهان بگشته عاشق
زاهد بنگر نشسته دلتنگ
من خرقه فکنده ام ز عشقت
باشد که به وصل تو زنم چنگ
سعدی همه روز عشق می باز
تا در دو جهان شوی به یک رنگ

دل نبستن به دنیا و کار برای اخرت

بپرس