بخش، ربع، محله، اقامت گاه، یک چهارم، چارک، برزن، مدت سه ماه، زنهار، چهارک، یک چارک
پیشنهاد کاربران
بررسیِ فعلهایی در زبانِ پارسیِ نو که در بخشی از پیشوندِ آنها " ضمیرهای اشاره" نقش دارند؛ سپس پیشنهادِ واژه ی "هاردَن/هار - " در پارسیِ نو: ما در زبانِ پارسی فعلهایی داریم که در بافتِ پیشوندیِ خود، دارای " ضمیرهایِ اشاره" هستند: ... [مشاهده متن کامل]
1 - "پِنداشتن/پِندار - ": کارل زالمان فعل "پِنداشتن:pindāštan" را برآمده از "په ای داشتن :pa ē dāštan" دانسته که "ای: ē" در آن به معنای "این" است که در واژگانی همچون "ایدون، ایدر، ایرا ( ی ) ، زیرا ( ی ) " این ضمیر را داریم. از آنجایی که واژگانِ "ای" و "این" در پارسی جایگزین پذیر هستند، می توان آن را برآمده از "په این داشتن: pa in dāštan" نیز دانست که سرانجام به ریختِ "پِنداشتن" درآمده است. نکته: ریشه یِ اوستاییِ واژه یِ "داشتن/دار - "، "دَر:dar" می باشد. کریستین بارتولومه برایِ ریشه یِ اوستایی "دَر"، معناهایی همچون "درنظر داشتن، به یاد داشتن، اندیشیدن به - " نیز آورده است که به روشنی واژه یِ "داشتن" را با "پنداشتن" پیوند می دهد. نکته: واژه یِ "پنداشتن" برابر با واژه آلمانی "dafuer halten" آمده است و "داشتن" نیز برابر با واژه ی "halten" ( آلمانی ) و " hold" ( انگلیسی ) است. 2 - "زِنهاردَن/زِنهار - ": ما در پارسیِ نو واژه یِ "زِنهار/زینهار" را داریم که برآمده از تکواژهایِ زیر است: 1 - ز/از 2 - ای/این 3 - هار ( بُن کُنونیِ "هاردَن" ) در پارسی، واژه یِ "زِنهار/زینهار" به ریختِ "امری" آمده است و از اینرو، بمانند واژگان بشنو، بخوان، بنال و. . . ، از "بُن کُنونی" ساخته شده است؛ پس به آسانی می توان دریافت که "زنهار" برآمده از فعل "زنهاردَن" است. بارتولومه در زیرواژه یِ "هارَ:hāra" ( اوستاییِ کهن ) که برآمده از ریشه یِ "هَر:har" می باشد، به روشنی از واژه یِ "زنهار/زینهار" در پارسیِ نو، و واژگانِ " هارَکیه:hārakih" و "سَردار:sardār" در پارسیِ میانه نام می برد. ( "هارَکیه" به پارسیِ نو "هارگی" می شود. ) . . . . . پیشنهادِ بسیار ارزشمند: ما فعل "داشتن/دار" را از ریشه یِ "دَر" که در "پنداشتن" نیز بکاررفته است، داریم؛ اکنون می توانیم از واژه یِ "زِنهاردَن/زِنهار - " به آسانی فعلِ "هاردَن:هار - " را از ریشه یِ "هَر" ( اوستایی ) بیرون بکشیم. چنین فعلی به روشنی، چنانکه از واژه ی "هارَکیه" پیداست، در پارسیِ میانه بکار می رفته است. پیشنهاد: "هاردَن/هار - " را با پیشوندهایِ دیگر در پارسی بکار بگیرید و نوواژگانِ بسیاری را پدید آورید؛ بمانند "نِهاردن/نِهار - ". ( من در پیامی جداگانه از نگرِ معنایی ریشه یِ "هَر" را در اوستایی بررسی می کنم تا بدانیم فعلِ بسیار ارزشمند "هاردَن/هار - " در پارسی چه معنایی دارد. ) . . . . پَسگشتها: 1 - ستونهای 690 و 1806 از نبیگ "فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه ) 2 - رویبرگ 292 از بخش سوم - پارسیِ میانه ( کارل زالمان )
پرهیز کن
فرصت. فرجه
واژه ای هست برابر مبادا و نکنه و معنی هشدار دادن برای گذر از خط قرمز و خطر است بنظر میتونه حتی برابر پارسی همین واژهان تازی خطر هم باشه
زِنهار، زینهار! می توان به جای واژه فرانسوی: اولتیماتوم ( ultimatum ) از آن بهره برد! واژه اوستایی آن: زینو هاره ( zyno hare ) . در زمان باستان و به ویژه در شاهنامه فردوسی بزرگ: هنگامی که دو جنگجو با هم به پیکار می پرداختند و یکی کم می آورد و توانایی جنگیدن نداشت یا سلاح از دستش می افتاد، از هماورد ( رقیب ) خودش زِنهار ( زینهار ) می خواست تا بتواند یارایی ( توانایی ) اش را بدست آورد یا سلاح خود را دوباره به دست بگیرد! ... [مشاهده متن کامل]
امروزه این زِنهار ( زینهار ) در بازی گرگم به هوا و بازی های محلی هم به چشم می خورد: هنگامی که در تنگنا هستیم، از هماورد ( رقیب ) می خواهیم که از مخمصه به در بیام و به بازیکن روبرو ( هَمبازی ) می گوییم: "جاده خدا بده!" . زین: در اوستا: زَئینی ( zaini ) یا زی ( zī ) سلاح، سِپَر، جنگ افزار، تفنگ هار: هَره - پاییدن، مراقب، نگهداری، تیمار کردن، مواظبت، نظارت، توجه - فرجه، مهلت، فرصت، زمان دادن معنی: آرامش، آسایش، آسودگی، فَراغِ بال، امنیت، دل آرامی! - پشت و پناه، پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، پاسدار، جانپاس - اولتیماتوم ( فرانسوی ) !، پیشنهاد پایانی ( واپسین پیشنهاد ) امان و مهلت دادن، فرجه دادن، فرصت گرفتن، جاده خدا دادن! - توجه کردن، آگاهی دادن، هوشیار کردن، روشن بینی، بیدار دلی ( در اوستا: بیدارانه ) ! اوستا: بخشی از بند 11 تیشتر یشت: yedhi - zī - mā mashyāka aoxtō - nāmana yasna "yazayanta" yatha anye yazatanghō aoxtō - nāmana yasna "yazinti" frā neruyō ashavaoyō معنی: کسی که هرگز نمی خوابد، "بیدارانه" از سِرِشت مزدا جانپاسی می کند. کسی که هرگز نمی خوابد، "بیدارانه" از آفرینش مزدای اَشا ( راستی ) نگهبانی می کند . پهلوی: اندرز اُوشنَر دانا، بند24: se tis drubušttar abāyēd dāštan ēk … ud dudīgar dōstīh ud sidīgar zēnhār معنی: سه چیز را استوارتر ( همیشه ) باید داشت ( پایید! ) یکی. . . و دودیگر دوستی ( عشق و مهربانی ) و سه دیگر زینهار ( امنیت و دل آرامی ) ( ( به گمان فراوان:" یکی" که خوانده نشده، همان" تندرستی" است! ) )
واژه ی پارسی " زنهار" را می توان به جای واژه های بیگانه ی [اولتیماتوم، ضرب الاجل] به کار برد. پارسی بگوییم، پارسی بنویسیم.
هنگام درنگ مهلت فرصت
معنی کلمه زنهار:بپرهیز، واژه ای است که برای آگاهی دادن و هشدار به کار میرود.
زنهار: هرگز
رنهارنگ، آگاه باش
آگاهی دادن و مراقب بودن
آگاهی دادن. امان
نهی کردن، باز داشتن
واژهی است اگاهی دادن و هشدار به کار میرود و معنی بعدی بپرهیز
Be careful
حواست باشه
واژه ای است که برای آگاهی دادن و هشدار به کار میرود, بپرهیز
زنهار = پناه ، امان
بپر هیز
- مواظب باش - امان و پناه
ای داد بیداد!
یلان=پهلوانان
اگاه باش
کلمه ای است که برای هشدار دادن به کار میرود . بپرهیز