زندگی پس از مرگ
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
تفسیر علمی آیه قرآنی 《ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》: خدواند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه دینی و فلسفی و عرفانی ) در آفرینش اولیه ملکوتی یا آسمانی محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خود و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم. و کالبد های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بُعدی آفریده. و در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) پس از مرگ، بدن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها را در نفس یا من واحد خود بموازات خواب ژرف و شیرین در طی حالت برزخ به کمک حواس، فهم و عقل بیکران خویش ( نه به کمک حواس و فهم و عقل انفرادی که در لحظه مرگ کالبد بطور کامل مختل میگردند و از کار میفتند ) از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار می نماید تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دنیوی همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. نتیجه کلی اینکه پایان عالم یا حالت برزخ نه معاد می باشد و نه بر پائی قیامت کبری و نه فصل برداشت محصول در آخرت. هر فرد انسانی دارای زمان یا ساعت لحظه شمار خاص و ویژه خویش می باشد. مسیر حرکت زمان خودی که همیشه توسط لحظه جادوانه حال طی میشود بصورت دو قوس یا کمان یکی بسیار کوتاه و دیگری بسیار بلند و به شکل یک دایره از پیش تعیین و ترسیم گردیده. قوس یا کمان کوتاه همین پدیده طبیعی و واقعی به شکل《تولد - زندگی - مرگ》 و قوس یا کمان بلند پدیده دیگریست که بخش اعظم آن با حواس پنجگانه و تجربه غیر قابل دریافت و درک می باشد به شکل 《مرگ - زندگی - تولد 》. زندگی در پدیده اول همین زندگی دنیویست که از لحظه بسته شدن نطفه آغاز و در لحظه مرگ به پایان می رسد و طول زمانی آن منحصر بفرد. زندگی در پدیده دوم برزخی - روئیایست و طول زمانی آن برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه مساوی خواهد بود با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر. زیرا در طول این سفر همیشه هفت عالم برزخ بطور همزمان و ادغام در هم به شکل یک عالم بزرگ غیبی وجود دارد که حائل بین مبدء و معاد می باشد و هرکدام از برزخ های هفتگانه حائل بین لحظه مرگ و لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر در دنیای خاص و ویژه خویش در مداری برتر. این دنیا به شکل این آسمان و زمین تنها و منزوی نمی باشد بلکه شش دنیا به شکل شش آسمان و شش زمین دیگر را هم بصورت شش امکان کلی بالقوه در باطن خود بهمراه دارد. در همین تفسیر علمی لازم به اشاره میدانم که کلیه تفسیر ها در مورد سماوات سبع و الارض قرآنی که بر اساس نجوم بطلمیوسی و سیارات منظومه شمسی و لایه های جوّی و طبقات کره زمین تا کنون ارائه گردیده اند، جملگی بدون استثناء اوهامی می باشند یعنی تهی از حقیقت و بریده از واقعیت. البته با احترام کامل به پیشگاه والای باورمندان دینی به چنان و چنون تفاسیری.
... [مشاهده متن کامل]
Das Leben nach dem Tod با تلفظ داس لِبِن ناخ دِم تَود به زبان آلمانی.
در پایان کلام کودکانه امروز خود اشاره به یک نکته بسیار مهم برای انسان امروز و آینده بویژه خود ما ایرانیان و آن اینکه وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف و به امر و خواست بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ.
... [مشاهده متن کامل]
Das Leben nach dem Tod با تلفظ داس لِبِن ناخ دِم تَود به زبان آلمانی.
در پایان کلام کودکانه امروز خود اشاره به یک نکته بسیار مهم برای انسان امروز و آینده بویژه خود ما ایرانیان و آن اینکه وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف و به امر و خواست بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ.
خانه فردا. [ ن َ / ن ِ ی ِ ف َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) عالم آخرت. ( ناظم الاطباء ) . سرای دیگر. آن دنیا. عقبی. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) :
هر که درین خانه شبی داد کرد
خانه فردای خود آباد کرد.
نظامی ( از آنندراج ) .
هر که درین خانه شبی داد کرد
خانه فردای خود آباد کرد.
نظامی ( از آنندراج ) .
خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی انسان به عنوان برترین هدیه امید بخش برای اولین بار توسط بنیانگذاران ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه ریشه در سرزمین های ایران و هندوستان دارد در اعصار دور دست تاریخ باستان قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی سومری و ایلامی و اوگاریتی و هیروگلیف مصریان و قبل از تولد نوآه ( نوح ) و بصورت راز و معنا در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان و دو سمبل کوچکتر روی آنها یکی چلیپا و دیگری سواستیکا نهفته است . ژرف ترین راز و معنا یا به بیانی دیگر ایده حقیقی و طلائی و منور و درخشان نهفته در پشت پرده ظاهر این دو چرخ گردون، این حقیقت ژرف است که عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یکبار متولد شدن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود کثیر و فراوان و گوناگون و مفید همین واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین یعنی حالت قبل از آغار سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی فعلی. این راه دور و دراز و این سفر بسیار طولانی از اولین لحظه آغاز تا آخرین لحظه پایان فقط در یک مرتبه و درجه تکاملی طی می شود و پس از رسیدن به حالت بهشت برین و برخورداری کلیه موجودات زنده بخصوص تک تک افراد انسانی از همان زندگی بسیار طولانی مدت اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی و تجربه و سپری نمودن آن، دوباره از نو در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار فعلی و یا در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر نسبت به مرتبه و درجه تکاملی کنونی از نو آغاز خواهد گردید با هدف غائی یا نهائی رسیدن هرکدام از نظم ها و زندگی فراوان دنیوی در نوع خاص و ویژه خویش به سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین که به گذر بینهات زمان نیازمند خواهد بود. ما انسان ها بسوی بینهایت و روی یک مسیر یا شاهراه مارپیچی یا فنری شکل از پایین رو به بالا و با هدف رجعت یا بازگشت به پیشگاه خداوند متعال ( هو ( hu ) ایلامیان و آن ( An ) سومریان و یاهو ( yahu ) اکّدیان و یَهوَه ( Jhwh ) یهودیان و اَهو ( Ahu ) پارسیان و برهمن ( Brahman ) هندوان و بودائیان و اِلی و اله ( eli و alah ) آرامیان و پدر آسمانی مسیحیان و خُوای قوم ماد و خدای ایرانیان و را ( ra ) مصریان و زئوس ( zeus ) یوانیان و تئو ( theo ) رومیان و تاو ( Tao ) چینیان و الله مسلمانان در راه و سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار و بهمراه خداوند متعال ( او در قالب محیط و محتوای هرکدام از جهان های بیشمار و ما یعنی کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های فراوان ستاره ای و مجموعه های وسیع و گوناگون کهکشانی به عنوان اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی با هدف بازگشت به نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی و برخورداری مجدد یا دوباره از زندگی اولیه در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت در راه و سفر می باشیم و آنهم در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان بطور مطلقا یکسان و برابر سوار بر امواج نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای کیهان ها یا جهان ها و از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی و نه از طریق یا راه و رسم و روش دیگری. شاید مفید و مثمر ثمر باشد بدانیم که نفس مجرد یعنی من یا خود ( نه روح ؛ نه روان ؛ نه جان ؛ نه عقل و نه چیز دیگری ) هرکدام از ما افراد انسانی قبل از بسته شدن نطفه در رحم مادر در خواب ژرف و شیرین مرگ بسر برده و از همان زندگی اولیه با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب رویاهای حقیقی و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی برخوردار بوده است و پس از مشاهده و تجربه و سپری نمودن زندگی دنیوی از همان زندگی رویائی دوباره برخوردار خواهد گردید تا تولد دوباره در همین دنیا و به طول هفت برابر طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی. ترازوی عدل الهی از این راه و روش حقیقت دارد که در طول سلسله بسیار طویل نظم ها و حیات های دنیوی هر بار کفه خوبی ها و زیبایی ها سنگین تر می شود و به همان اندازه از کفه بدی ها و زشتی ها کاسته میگردد تا در پایان سفر یعنی بعد از وقوع آخرین مهبانگ و برپایی برق آسای نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی - ازلی - ابدی کفه ها بطور عمودی خواهند ایستاد، یعنی کفه خوبی ها پایین و کفه بدی ها بطور کامل پاک از بدی ها در بالا و نه از راه برپایی دادگاه عدل الهی پس از برپائی قیامت جمعی - کبرایی در آخرت و رستاخیز مردگان و پس از آن هدایت موسا و ایسا و محمّد و پیروان آنان به بهشت و برخوردار نمودن آنان از زندگی جاودانه بهشتی بهمراه پاداش های فراوان و محکوم نمودن بقیه افراد انسانی یعنی کلیه دگر اندیشان و دگر باوران به حیات خلد یا جاودانه جهنمی بهمراه عذاب های شدید و فراوان.
... [مشاهده متن کامل]
نتیجه کلی اینکه مبداء و معاد دینی یک اوهام و ابهام بیش نمی باشد و دو داستان بنیادی و مشترک سه دین باصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد دو افسانه کودکانه تخیلی - توهمی بیش نبوده و نمی باشد و مطمئنن و یقینن و بدون شک و تردید محتوای آن دو داستان از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
یک پیام شاد دیگر برای تک تک افراد انسانی و آن اینکه کلیه گذشتگان و حالیان و آیندگان هر فرد انسانی بطور جاودانه همین ها می باشند و هرکدام هربار در سطح و مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین. اگر یک انسان در این دنیا نابینا از مادر متولد شده و کلیه لحظات زندگی دنیوی خود را در تاریکی سپری نموده و نتوانسته است که تصاویر چهره های والدین و برادران و خواهران و اعضای فامیل و همسایگان و دوستان و آشنایان و رنگ ها و مناظر طبیعت را تجربه نماید و ماه و خورشید و ستارگان را روئیت یا مشاهده نماید ، در زندگی بعدی دنیوی بینا از مادر متولد خواهد شد و از نعمت بینایی برخوردار خواهد گردید. اگر هم در طول این زندگی بر حسب اتفاق و تصادف روزگار یا بر اساس مشیت الهی یک معجزه گر بسان موسا و ایسا و محمّد یافت شد که با گذاشتن کف دست روی سر او، از نعمت بینایی برخوردار گردد که فبهالمراد.
... [مشاهده متن کامل]
نتیجه کلی اینکه مبداء و معاد دینی یک اوهام و ابهام بیش نمی باشد و دو داستان بنیادی و مشترک سه دین باصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد دو افسانه کودکانه تخیلی - توهمی بیش نبوده و نمی باشد و مطمئنن و یقینن و بدون شک و تردید محتوای آن دو داستان از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است.
یک پیام شاد دیگر برای تک تک افراد انسانی و آن اینکه کلیه گذشتگان و حالیان و آیندگان هر فرد انسانی بطور جاودانه همین ها می باشند و هرکدام هربار در سطح و مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین. اگر یک انسان در این دنیا نابینا از مادر متولد شده و کلیه لحظات زندگی دنیوی خود را در تاریکی سپری نموده و نتوانسته است که تصاویر چهره های والدین و برادران و خواهران و اعضای فامیل و همسایگان و دوستان و آشنایان و رنگ ها و مناظر طبیعت را تجربه نماید و ماه و خورشید و ستارگان را روئیت یا مشاهده نماید ، در زندگی بعدی دنیوی بینا از مادر متولد خواهد شد و از نعمت بینایی برخوردار خواهد گردید. اگر هم در طول این زندگی بر حسب اتفاق و تصادف روزگار یا بر اساس مشیت الهی یک معجزه گر بسان موسا و ایسا و محمّد یافت شد که با گذاشتن کف دست روی سر او، از نعمت بینایی برخوردار گردد که فبهالمراد.
در آنسوی دیوار نامرئی مرگ هیج گونه زندگی برزخی همراه با عذاب و جزا های موقت جهنمی وجود نخواهد داشت بلکه همیشه حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی به موازات خواب ژرف و شیرین مرگ تا رسیدن به معاد . 100٪
برخلاف باور و بینش بعضی از متفکرین و اندیشمندان ، پدیده مرگ در مقابل پدیده زندگی و متضاد آن نمی باشد بلکه نیم زوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز پدیده تولد. تولد و مرگ بهمراه همدیگر مثل یک نوسانگر دو قطبی عمل می کنند و قطبین این نوسانگر غیر قابل تفکیک و جدایی از همدیگر می باشند. در لحظه بسته شدن نطفه در رحم مادر قطب تولد به ظهور و پیدایش و فرمانروایی می رسد و بطور همزمان قطب مرگ حق فرمانروایی خود را از دست می دهد و در پشت پرده قطب تولد بصورت بذر قابل رشد خانه نشین می شود و در انتظار دریافت فرصت مجدد برای غلبه بر حریف و همبازی و همزاد بنیادی خویش می نشیند. هر نوسانگری یک نوسان تولید می کند که دارای خواص فیزیکی از قبیل طول موج ؛ پریود یا زمان طی کردن طول موج و فرکانس یا بسامد می باشد. در مورد نوسانگر دوقطبی تولد و مرگ ، طول نیم موج اول برای هرفرد انسانی برابر است با طول عمر آن فرد یعنی فاصله زنانی بین لحظه تولد ( یا لحظه بسته شدن نطفه ) و لحظه فرا رسیدن اجل مرگ. طول نیم موج دوم برای همه افراد انسانی در کلیه اعصار از زمان پیدایش انسان روی کره زمین تا پایان انقراض کامل انسان در منظومه شمسی بدون یک ثانیه کمتر یا بیشتر مساوی می باشد و برابر خواهد بود با هفت برابر دهر یا طول عمر کلی کیهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی. برای ترسیم این موج روی یک برگ کاغذ A - ۴ می توان یکی از گوشه های آنرا محل تلاقی محور های مختصات طول و ارتفاع در نظر گرفت و روی محور طول یک نیم دایر ه با شعاع یک میلی متر رسم کرد و نیم موج بعدی را طوری رسم کرد که نقطه عطف آن به لبه بالایی کاغذ و انتهای آن را روی انتهای طول کاغذ در نظر گرفت . یا نیم موج اول را یک هندوانه در نظر گرفت که در آغاز سلسله جبال زاگرس قرار گرفته باشد به عنوان نیم موج دوم. این موج در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد تنها یک بار تکرار نمی شود بلکه فراوان و تعداد فراوانی آنرا می توان از طریق تقسیم فاصله زمانی کل سفر بر طول عمر کلی کیهان و سپس تقسیم آن بر عدد هفت محاسبه و تعیین نمود . در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که از حضور ایسا مسیح بنیانگذار دین مسیحیت و مخترع یوغ سبک شریعت ایسایی تحت عنوان شفا و نجات و از حضور محمد بنیانگذار دین اسلام و مخترع یوغ سنگین شریعت محمدی یک سوال مشابه پرسیده شده است و آن اینکه آخر زمان کی فرا میرسد ؟ هردوی آن بزرگواران در پاسخگویی به این سوال ابراز بی علمی نموده اند و جواب حقیقی این سوال را به حیطه یا میدان علم مطلق و بیکران خداوند متعال ( از دیدگاه ایسا : آبا یا پدر آسمانی و از دیدگاه محمد : الله ) ارجاع داده اند. اما هرکدام علائمی را به سوال کنندگان بیان داشته اند که با مشاهده آن علامت ها می توانند یقین داشته باشند که آخر زمان بزودی به وقوع خواهد پیوست. این حقیر با احترام کامل به پیشگاه والای آن دو بزرگوار بر این باور و بینش ام که چرخه دایره وار زمان هرگز به پایان نخواهد رسید بلکه همیشه در مداری برتر نسبت به مدار قبلی از نو آغاز خواهد شد و آنهم بدون هیچگونه پایانی. نقطه آغاز سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان عبارت است از نظام احسن آفرینش مبداء و نقطه پایان سفر عبارت است از رجعت یا بازگشت مجدد یا دوباره به همان نظام در معاد و آغاز مجدد حیات یا زندگی در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی. آن سامان یا نظم و آن زندگی طولانی مدت بهشتی هم به نوبه خود به پایان خواهد رسید و همین سفر دوباره در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر نسبت به حالت فعلی از نو آغاز خواهد گردید و الا آخر بدون هیچگونه پایان زمانی و بیزمانی. نکته مهمتر اینکه این سفر های مقطعی و بیشمار در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر و بدون کوچکترین اختلافی طی می شوند. در پایان انجام محاسبات بالا را به عهده خوانندگان گرامی و دوستدار درک و فهم حکمت علمی - الاهی می سپارم.
... [مشاهده متن کامل]
یک پیام یا خیر خوش : در آنسوی دیوار نامرئی مرگ هیج گونه زندگی برزخی همراه با عذاب و جزا های موقت جهنمی وجود نخواهد داشت بلکه همیشه حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی به موازات خواب ژرف و شیرین مرگ تا رسیدن به معاد .
... [مشاهده متن کامل]
یک پیام یا خیر خوش : در آنسوی دیوار نامرئی مرگ هیج گونه زندگی برزخی همراه با عذاب و جزا های موقت جهنمی وجود نخواهد داشت بلکه همیشه حیات یا زندگی روئیایی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی به موازات خواب ژرف و شیرین مرگ تا رسیدن به معاد .
در ادامه خدمت خوانندگان گرامی این سایت ارزشمند عرض می نمایم که علاوه بر نکات اشاره شده در کامنت یا پیامک اول این حقیر در بررسی زندگی پس از مرگ سوالات مهم دیگری هم به شرح زیر بطور جدی قابل طرح می باشند و بدون ارائه پاسخ های صحیح و حقیقی و منطبق بر واقعیت به آنها نمی توان به درکی صحیح و تصوری روشن از حیات یا زندگی پس از مرگ داشته باشیم.
... [مشاهده متن کامل]
الف - آیا زمان و مکان مطلق نیوتن و زمانمکان نسبی انشتاین که هردو به زبان ریاضی بیان گشته و کاربردهای فراوانی هم دارند، هردو حقیقت دارند یا فقط یکی از آنها ؟ و یا آیا این دو تئوری علمی هرکدام یک چهارم حقیقت را در باره واقعیت فیزیکی بیان داشته اند و هردوی آنها روی هم نیمی از حقیقت را ؟ و اگر چنین باشد، نیمه مفقوده یا گم گشته دیگر چه می تواند باشد ؟
ب - آیا مفاهیم بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی که از دیدگاه دین و الهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی از صفات خداوند متعال محسوب می شوند، حقیقتا و واقعا به معنای عدم وجود زمان و مکان می باشند، یا نیم زوج های همزاد و بنیادی زمان و مکان مطلق و نسبی؟
پ - وظیفه و نقش مکان و بی مکانی مطلق و زمان و بیزمانی مطلق و وظیفه و نقش زمانمکان نسبی و بیزمانی بیمکانی نسبی در روند پیدایش جهان و تکامل محتوای آن چه می توانند باشند؟
ت - منازل حقیقی و واقعی در طول سفر بینهایت و بین نظام های احسن آفرینش متوالی هفت تا می باشند یا کمتر و یا بیشتر ؟ آیا تعداد این منازل نباید بر تعداد عوالم و آسمان ها و زمین ها منطبق باشد، یعنی هفت تا ؟ یا منازل و مراتب سفر عبارت اند از حیات دنیوی و قبر و برزخ و بهشت و جهنم آخرت ؟
مسئله زندگی پس ازمرگ نه تنها در اعصار گذشته و باستان و عصر حاضر بلکه در اعصار آینده بطور جدی تری طرح خواهد گردید و اندیشه و احساس و فکر و خیال و وهم انسان را بطور وسیعی بخود مشغول خواهد نمود و لذا نباید سر سری از آن عبور کرد. در این زمینه تئوری یا نظریه علمی مه بانگ بخصوص شناخت مرکزی یا محوری و اصلی آن یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان مشگل گشا و کلید در گنج و حل معما می باشد. فلاسفه به اصطلاح علمی هنوز به اهمیت این تئوری پی نبرده و تفسیر آنرا آغاز ننموده اند. متکلمین و مفسرین و حکیمان و عارفان دینی بخصوص مسلمان و ایرانی و فارسی زبان هم شاید آخرین اندیشمندان و متفکرینی باشند که به اهمیت این نظریه علمی پی خواهند برد که شاید دیر شود و مفسرین غربی بازهم گوی سبقت را از دست آنان به بربایند و باعث آه و افسوس آنان گردد.
... [مشاهده متن کامل]
الف - آیا زمان و مکان مطلق نیوتن و زمانمکان نسبی انشتاین که هردو به زبان ریاضی بیان گشته و کاربردهای فراوانی هم دارند، هردو حقیقت دارند یا فقط یکی از آنها ؟ و یا آیا این دو تئوری علمی هرکدام یک چهارم حقیقت را در باره واقعیت فیزیکی بیان داشته اند و هردوی آنها روی هم نیمی از حقیقت را ؟ و اگر چنین باشد، نیمه مفقوده یا گم گشته دیگر چه می تواند باشد ؟
ب - آیا مفاهیم بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی که از دیدگاه دین و الهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی از صفات خداوند متعال محسوب می شوند، حقیقتا و واقعا به معنای عدم وجود زمان و مکان می باشند، یا نیم زوج های همزاد و بنیادی زمان و مکان مطلق و نسبی؟
پ - وظیفه و نقش مکان و بی مکانی مطلق و زمان و بیزمانی مطلق و وظیفه و نقش زمانمکان نسبی و بیزمانی بیمکانی نسبی در روند پیدایش جهان و تکامل محتوای آن چه می توانند باشند؟
ت - منازل حقیقی و واقعی در طول سفر بینهایت و بین نظام های احسن آفرینش متوالی هفت تا می باشند یا کمتر و یا بیشتر ؟ آیا تعداد این منازل نباید بر تعداد عوالم و آسمان ها و زمین ها منطبق باشد، یعنی هفت تا ؟ یا منازل و مراتب سفر عبارت اند از حیات دنیوی و قبر و برزخ و بهشت و جهنم آخرت ؟
مسئله زندگی پس ازمرگ نه تنها در اعصار گذشته و باستان و عصر حاضر بلکه در اعصار آینده بطور جدی تری طرح خواهد گردید و اندیشه و احساس و فکر و خیال و وهم انسان را بطور وسیعی بخود مشغول خواهد نمود و لذا نباید سر سری از آن عبور کرد. در این زمینه تئوری یا نظریه علمی مه بانگ بخصوص شناخت مرکزی یا محوری و اصلی آن یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان مشگل گشا و کلید در گنج و حل معما می باشد. فلاسفه به اصطلاح علمی هنوز به اهمیت این تئوری پی نبرده و تفسیر آنرا آغاز ننموده اند. متکلمین و مفسرین و حکیمان و عارفان دینی بخصوص مسلمان و ایرانی و فارسی زبان هم شاید آخرین اندیشمندان و متفکرینی باشند که به اهمیت این نظریه علمی پی خواهند برد که شاید دیر شود و مفسرین غربی بازهم گوی سبقت را از دست آنان به بربایند و باعث آه و افسوس آنان گردد.
ما انسان ها بخش بسیار مهمی از کل می باشیم و بهمراه کل با دو سفر بی پایان مواجه هستیم :
الف - سفر نزولی - صعودی که با پایان یافتن نظام احسن آفرینش مبداء و خاتمه یافتن حیات بهشتی در درون آن آغاز گردیده و بسوی معاد یعنی رجعت یا بازگشت به مبداء در حال صعود می باشد. این سفر در کلیه جهان های موازی و مساوی که تاکنون آفریده شده اند بطور همسان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای آنها صورت می پذیرد و محتوای جهان ها همیشه از یک حالت و کیفیت کلی از درون دریچه بسیار تنگ و داغ و چگال مه بانگی به یک حالت و کیفیت کلی دیگری جهش می یابند . پس از باز گشت به مبداء، همین سفر نزولی - صعودی دوباره از نو و در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطح قبلی آغاز می گردد و همیشه بسوی رسیدن به سطح کمال مطلق تکرار می گردد و لذا پایان ناپذیر است.
... [مشاهده متن کامل]
ب - سفر دوم عبارت است از آفرینش جهان های نو در بینهایت دور دست های مکانی و زمانی که بسوی بیکرانی در جریان است و هرگز پایان نمی پذیرد. این سفر از طریق تقسیم هستی یا وجود و مکان و زمان بیکران یا بی نهایت جاری گشته و بسوی بیکرانی جاودانه ادامه خواهد یافت. مفاهیم لایه تناهی و نامتناهی و بیکرانی و بینهایت همگی دارای یک معنی می باشند و این معنی حاکی است از یک سیستم باز. اما هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار در بطن این سیستم باز ، یک سیستم کاملا مسدود و بسته می باشند، طوریکه رفت و آمد از درون به بیرون و از بیرون به درون آنها نه تنها از طرف خالق سماوات و الارض مطلقا ممنوع اعلام گردیده بلکه بطور مطلق محال و غیر ممکن می باشد. انسان اندیشمند تا نتواند درک و تصور روشنی از مفاهیم لایه تناهی و نامتناهی و بیکرانی و بینهایت داشته باشد، هرگز به شناخت خود و خداوند نائل نخواهد گردید. از همه مهم تر اینکه انسان تا زمانیکه نتواند ریشه و علت و دلیل اصلی آفرینش عوالم و آسمان ها و زمین های هفتگانه توسط خداوند متعال را کشف نماید، هیچگاه نمی تواند که درک صحیح و تصور روشنی از زندگی پس از مرگ را داشته باشد. لذا در بررسی زندگی پس از مرگ باید در قدم اول پاسخ سوال زیر داده شود و آنهم بطور روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت و نه از طریق بازی کردن با مفاهیم و مقولات و الفاظ و واژه ها و کلمات و عبارات:
چرا خداوند متعال بجای یک عالم و یک آسمان و یک زمین ، هفت عالم و هفت آسمان و هفت زمین را آفریده است ؟
این حقیر دیدگاه و باور دوست عزیز قندی و دیدگاه و باور مندرج در کامنت چرا هفت عالم ؟ را با دقت مطالعه نمودم و به پاسخ سوالی را که خودم در این کامنت خدمت دوستداران حقیقت و خدا و انسان و علم مطرح نمودم، به روشنی در یافتم. مفاهیم دینی و فلسفی و عرفانی نزول و صعود به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان یا پله کان فیزیکی نمی باشند، بلکه تحول محتوای جهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر در چهارچوبی ثابت و پایدار. لذا برای بررسی زندگی پس از مرگ ، درک صحیح و تصور روشن از این مفاهیم هم ضروری می باشد. در پایان، پاسخ من به سوال مطرح شده توسط خودم خدمت خوانندگان گرامی به اختصار به شرح زیر می باشد :
ریشه و علت و دلیل اصلی آفرینش عوالم و آسمان ها و زمین های هفتگانه را نباید در منابع دیگری جستجو کرد غیر از کان یا معدن وجود انسان ( به قول بعضی عارفان مسلمان: عالم صغیر ) و آنهم نه در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ نفس یا من یا خود مجرد بلکه فقط در بخش تمایلات جنسی فرعی و پنهانی چهارگانه و نهفته در پشت پرده ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر میل جنسی اصلی و آشکار و ظاهری. این پنج میل جنسی ( چهارتا فرعی و پنهانی و یکی اصلی و آشکار ) دلالت دارند یا حاکی از این حقیقت اند که هر فرد انسانی از پنج زوج بنیادی آفریده شده است. یعنی وجود هر فرد انسانی به قول ارسطو یک کاتِ گوری ( Category ) است که دارای 10 بُعد انسانی می باشد؛ 1 بُعد آشکار و واقعی و عینی و 9 بُعد پنهانی و ثابت و پایدار و بصورت امکانات استعلایی یا بالقوه. نُه بُعد پنهانی نمی توانند در این عالم به ظهور برسند و از طریق حرکت جوهری به تدریج از قوه به فعلیت در آیند بلکه به طبیعت و کیهان و زمین و آسمان خاص و ویژه خویش نیازمند اند. البته این ابعاد پنهانی برای پیدایش و به ظهور رسیدن و به واقعیت عینی تبدیل شدن به9 عالم نیاز ندارند بلکه به 6 عالم. زیرا شش تا از آنها همیشه بصورت زوج های دوقلوی خودی یعنی سه زوج بنیادی به شکل های : مرد - مرد ؛ زن - زن ؛ مرد - زن . در سه عالم مستقل و پشت سرهم به ظهور می رسند و حیات های دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند. معنای این سخن به ظاهر افسانه ای این است که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) و هم سن و سال در یک سن معتدل ملکوتی و بطور همزمان آفریده و به آنان حیات جاودانه اهداء نموده است و آنهم با هدف زوجیت هر فردی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف. لذا داستان دینی خلقت آدم و حوا و ارتکاب گناه و طرد و رانده شدن و تبعید آنان از باغ بهشت و پیشگاه خداوند متعال که بیکران و بی نهایت می باشد، یک افسانه خیالی - اوهامی بیش نمی باشد و حقیقت ندارد و از طرف خداوند متعال به انسان ابلاغ نگردیده است.
هر فرد انسانی دارای 10 تا من یا خود یا نفس مجرد می باشد و نه 1 من یا خود یا نفس مجرد. لذا بر خلاف باور ادیان ابراهیمی ( البته با احترام کامل خدمت و حضور و پیشگاه پیروان موئمن و شریف و بزرگوار و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار این ادیان ) هرفرد انسانی تنها دارای یک حیات دنیوی نمی باشد بلکه حیات های فراوان دنیوی با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سر حد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. خود این دو سرحد در طول سفر بینهایت همیشه محصور و محدود باقی می مانند بین دو نظام احسن آفرینش متوالی و بیشمار.
الف - سفر نزولی - صعودی که با پایان یافتن نظام احسن آفرینش مبداء و خاتمه یافتن حیات بهشتی در درون آن آغاز گردیده و بسوی معاد یعنی رجعت یا بازگشت به مبداء در حال صعود می باشد. این سفر در کلیه جهان های موازی و مساوی که تاکنون آفریده شده اند بطور همسان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای آنها صورت می پذیرد و محتوای جهان ها همیشه از یک حالت و کیفیت کلی از درون دریچه بسیار تنگ و داغ و چگال مه بانگی به یک حالت و کیفیت کلی دیگری جهش می یابند . پس از باز گشت به مبداء، همین سفر نزولی - صعودی دوباره از نو و در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطح قبلی آغاز می گردد و همیشه بسوی رسیدن به سطح کمال مطلق تکرار می گردد و لذا پایان ناپذیر است.
... [مشاهده متن کامل]
ب - سفر دوم عبارت است از آفرینش جهان های نو در بینهایت دور دست های مکانی و زمانی که بسوی بیکرانی در جریان است و هرگز پایان نمی پذیرد. این سفر از طریق تقسیم هستی یا وجود و مکان و زمان بیکران یا بی نهایت جاری گشته و بسوی بیکرانی جاودانه ادامه خواهد یافت. مفاهیم لایه تناهی و نامتناهی و بیکرانی و بینهایت همگی دارای یک معنی می باشند و این معنی حاکی است از یک سیستم باز. اما هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار در بطن این سیستم باز ، یک سیستم کاملا مسدود و بسته می باشند، طوریکه رفت و آمد از درون به بیرون و از بیرون به درون آنها نه تنها از طرف خالق سماوات و الارض مطلقا ممنوع اعلام گردیده بلکه بطور مطلق محال و غیر ممکن می باشد. انسان اندیشمند تا نتواند درک و تصور روشنی از مفاهیم لایه تناهی و نامتناهی و بیکرانی و بینهایت داشته باشد، هرگز به شناخت خود و خداوند نائل نخواهد گردید. از همه مهم تر اینکه انسان تا زمانیکه نتواند ریشه و علت و دلیل اصلی آفرینش عوالم و آسمان ها و زمین های هفتگانه توسط خداوند متعال را کشف نماید، هیچگاه نمی تواند که درک صحیح و تصور روشنی از زندگی پس از مرگ را داشته باشد. لذا در بررسی زندگی پس از مرگ باید در قدم اول پاسخ سوال زیر داده شود و آنهم بطور روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت و نه از طریق بازی کردن با مفاهیم و مقولات و الفاظ و واژه ها و کلمات و عبارات:
چرا خداوند متعال بجای یک عالم و یک آسمان و یک زمین ، هفت عالم و هفت آسمان و هفت زمین را آفریده است ؟
این حقیر دیدگاه و باور دوست عزیز قندی و دیدگاه و باور مندرج در کامنت چرا هفت عالم ؟ را با دقت مطالعه نمودم و به پاسخ سوالی را که خودم در این کامنت خدمت دوستداران حقیقت و خدا و انسان و علم مطرح نمودم، به روشنی در یافتم. مفاهیم دینی و فلسفی و عرفانی نزول و صعود به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان یا پله کان فیزیکی نمی باشند، بلکه تحول محتوای جهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر در چهارچوبی ثابت و پایدار. لذا برای بررسی زندگی پس از مرگ ، درک صحیح و تصور روشن از این مفاهیم هم ضروری می باشد. در پایان، پاسخ من به سوال مطرح شده توسط خودم خدمت خوانندگان گرامی به اختصار به شرح زیر می باشد :
ریشه و علت و دلیل اصلی آفرینش عوالم و آسمان ها و زمین های هفتگانه را نباید در منابع دیگری جستجو کرد غیر از کان یا معدن وجود انسان ( به قول بعضی عارفان مسلمان: عالم صغیر ) و آنهم نه در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ نفس یا من یا خود مجرد بلکه فقط در بخش تمایلات جنسی فرعی و پنهانی چهارگانه و نهفته در پشت پرده ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر میل جنسی اصلی و آشکار و ظاهری. این پنج میل جنسی ( چهارتا فرعی و پنهانی و یکی اصلی و آشکار ) دلالت دارند یا حاکی از این حقیقت اند که هر فرد انسانی از پنج زوج بنیادی آفریده شده است. یعنی وجود هر فرد انسانی به قول ارسطو یک کاتِ گوری ( Category ) است که دارای 10 بُعد انسانی می باشد؛ 1 بُعد آشکار و واقعی و عینی و 9 بُعد پنهانی و ثابت و پایدار و بصورت امکانات استعلایی یا بالقوه. نُه بُعد پنهانی نمی توانند در این عالم به ظهور برسند و از طریق حرکت جوهری به تدریج از قوه به فعلیت در آیند بلکه به طبیعت و کیهان و زمین و آسمان خاص و ویژه خویش نیازمند اند. البته این ابعاد پنهانی برای پیدایش و به ظهور رسیدن و به واقعیت عینی تبدیل شدن به9 عالم نیاز ندارند بلکه به 6 عالم. زیرا شش تا از آنها همیشه بصورت زوج های دوقلوی خودی یعنی سه زوج بنیادی به شکل های : مرد - مرد ؛ زن - زن ؛ مرد - زن . در سه عالم مستقل و پشت سرهم به ظهور می رسند و حیات های دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند. معنای این سخن به ظاهر افسانه ای این است که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) و هم سن و سال در یک سن معتدل ملکوتی و بطور همزمان آفریده و به آنان حیات جاودانه اهداء نموده است و آنهم با هدف زوجیت هر فردی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف. لذا داستان دینی خلقت آدم و حوا و ارتکاب گناه و طرد و رانده شدن و تبعید آنان از باغ بهشت و پیشگاه خداوند متعال که بیکران و بی نهایت می باشد، یک افسانه خیالی - اوهامی بیش نمی باشد و حقیقت ندارد و از طرف خداوند متعال به انسان ابلاغ نگردیده است.
هر فرد انسانی دارای 10 تا من یا خود یا نفس مجرد می باشد و نه 1 من یا خود یا نفس مجرد. لذا بر خلاف باور ادیان ابراهیمی ( البته با احترام کامل خدمت و حضور و پیشگاه پیروان موئمن و شریف و بزرگوار و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار این ادیان ) هرفرد انسانی تنها دارای یک حیات دنیوی نمی باشد بلکه حیات های فراوان دنیوی با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سر حد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال. خود این دو سرحد در طول سفر بینهایت همیشه محصور و محدود باقی می مانند بین دو نظام احسن آفرینش متوالی و بیشمار.
در متن بالا اشاره به هفت عالم نمودم ، ممکن است برای خواننده این سوال پیش آید که چرا هفت عالم را باید پشت سر بگذاریم تا به بهشت موعود برسیم و چرا سریع بعد از مرگ این اتفاق نمی افتد. برای اینکه پاسخی منطقی و معقولی به این پرسش بدهیم، بهتر است اول نگاهی دقیق تر به وجود انسان بیندازیم و ببینیم که آیا انسان همین است که آنرا با حواس پنجگانه درک و تجربه می نماییم یا اینکه دارای ابعاد نهفته دیگری هست که تاکنون در مقابل دیدگان پژوهش گران وجود انسانی مخفی مانده اند. در این بررسی بهتر است اول به بخش آشنا وجود انسان نگاهی کوتاه بیندازیم که برای همگی به سهولت قابل درک باشد و نیازی به تحقیقات پیچیده نداشته باشد. هر فرد انسانی یا مرد است یا زن، یا مذکر یا موئنث، یا نر و یا ماده است. غیر از این دو حالت یک جنس بینا بین هم وجود دارد. در مورد این جنس: یک فرد انسانی از لحاظ فیزیکی یا مذکر و یا موئنث متولد شده است اما به تدریج از همان دوران کودکی متوجه می شود که دارای تمایلات جنسی جنس مخالف جنس فیزیکی خود می باشد. طوریکه می دانیم عده قلیلی از این انسانها سعی میکنند که طریق مصنوعی جنسیت فیزیکی خودرا تغییر دهند که به عمل ترانس جندا معروف است و در بعضی جوامع با مشکلات عدیده ای مواجه میشوند. جنس بینابین دیگری هم قابل مشاهده می باشد که در آن یک فرد انسانی علاوه بر تمایلات جنسی فیزیکی جنس خود همزمان دارای تمایلات جنسی جنس مخالف هم می باشد که معمولا به شکل هم جنس گرائی بروز میکند. خیلی از انسان ها دارای چنین تمایل فرعی میباشند، اما دارای قدرت کنترل آن هستند و در طول زندگی افسار این تمایل را بطور آگاهانه و یا از روی اجبار های اخلاقی در دست دارند و مرتکب عمل هم جنس گرایی نمی شوند. هسته تمام سلول های بدن انسان ( غیر از گلبول های قرمز خون ) به استثنای سلول های جنسی از ۲۳ جفت کروموزون و مجموعا ۴۶ تا تشکیل شده اند که نوار ژنها روی آنها پیچیده شده است. ۲۳ عدد از طرف مادر و ۲۳ عدد از طرف پدر به فرزندان منتقل می شوند. در عوض هسته سلولهای جنسی ۲۳ عدد بوده که یا مردانه و یا زنانه می باشند. بنابر این یک فرد انسانی فقط در سلولهای جنسی مذکر یا موئنث بوده و در بقیه سلولها از لحاظ جنسی مشترک بین زن و مرد میباشد. لذا تنها سلول های جنسی در تمایلات جنسی تعیین کننده نمی باشند. یا می توان گفت که در حین شکل گیری حالت تناسلی، این بذر دو ریشه ای به طور کامل با یک حالت تبدیل نمیشود بلکه یک حالت فرعی هم در کنار آن رشد اندکی می یابد که تمایلات فرعی جنسی را به وجود می آورد. تا این جا نگاه را به بخش آشنا معطوف داشتیم که هم پژوهش گران و هم انسانهای عادی ( مثل من ) آنرا به خوبی و یا تا حدودی می شناسند. غیر از این جنبه ها، هر فرد انسانی دارای تمایلات جنسی دیگری است که گویا حتی پژوهش گران و متخصین انسان شناسی تاکنون آنرا نشناخته اند، چه رسد به انسانهای عادی. اگر هم به چنین شناختی رسیده باشند، حد اقل در کتب و نشریات علمی اشاره ای به آن نشده است و اگر هم شده است بصورت مبهم و غیر روشن. فروید و یانگ هم گویا اشارات کوتاه و ناقصی در این زمینه نموده باشند. از دیدگاه این حقیر حق طبیعی انسان این است که دو جنبه جنسی وجودی خودرا پشت سر هم بطور طبیعی و نه از طریق مصنوعی تجربه نماید. از طرف دیگر می دانیم که یک فرد انسانی نمی تواند بطور همزمان به صورت زن و مرد پا به عرصه وجود بگذارد ( در دوقلو ها و چند قلوها مورد نظر نیستند بلکه خود یک فرد ) .
... [مشاهده متن کامل]
برای اینکه این حق طبیعی تا کنون ناشناخته بر آورد شود، ضرورتا باید زندگی دو باره تکرار گردد تا هر فردی از آن جنبه دیگر وجودی خود پا به عرصه وجود بگذارد. در اینجا خواننده تیز هوش از این حقیر این سوال را خواهد پرسید : پس در عالم هفتم همگی با جنس مخالف جنسی خود وارد بهشت خواهند شد ؟ پاسخ این سوال مخفی است و جواب آن اندکی برای همگی پیچده می باشد. در علم سوم جنسیت هر فرد انسانی همین جنسیت فعلی ( عالم مادی - روحی ) اول می باشد اما در عالم سوم ضریب تناسب معادله ماده - روح به نفع روح تمام خواهد شد و طبیعت مادی فعلی به طبیعت روحی تبدیل میگردد. همگی افراد انسانی در عالم سوم به صورت موجودات روحی متولد خواهند شد. البته باید توجه داشت که جنبه مادی بطور کلی محو نخواهد شد بلکه با قِلَت خود خواهد رسید. در عالم چهارم سکه جنسی دو باره با آنطرف خود فرود خواهد آمد. در عالم پنجم تصویر کاملا متفاوت خواهد بود تا چهار عالم قبلی. در آن عالم روش تولید مثل از طریق آمیزش والدین صورت نخواهد گرفت، بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی خارج از رهِم ( یا رحِم ) مادر صورت خواهد گرفت و هر فرد انسانی به دو فرد مطلقا شبیه به هم تبدیل خواهد شد. بصورت : مذکر - مذکر و یا مونث - مونث. و والدین بجای دو تا چهار تا .
سرپرستی نوزادان به عهده والدین و کل جامعه صورت خواهد گرفت. جمعیت جوامع انسانی از عالم پنجم به بعد دو برابر می شود. در عالم ششم سکه جنسی دو باره از آن طرف در زمینه روحی فرود خواهد آمد. دوقلوی مذکر عالم پنجم به دوقلوی مونث و دوقلوی مونث به دوقلوی مذکر تبدیل خواهند شد. در عالم هفتم هر فرد انسانی به یک زوج مذکر - مونث تبدیل شده و زندگی جاودانه خودرا در پیشگاه خداوند و در بهشت موعود آغاز خواهد کرد. طول عمر انسان در عالم ها متفاوت خواهد بود. در عالم اول و دوم طول زمان ابد با هم برابر به این معنا که در زندگی بعدی همگی دارای همین طول عمر در عالم اول می باشیم. طول ابد های عوالم سوم و چهارم و پنجم و ششم که هر کدام دو تایی با هم برابر خواهند بود، برای ما انسان های عالم اول غیر قابل اندازه گیری و تعیین می باشند. میتوان حدس زد که هر کدام میلیارد ها سال طول بکشند و آنهم هر انسانی در تمام طول عمر از سلامتی کامل برخوردار باشد. زیبائی، خوبی، دانش و معرفت، اخلاق و عدالت، هنر و خلاقیت و هوش انسان از عالمی به عالم دیگر به مراتب افزایش خواهد یافت و به همان درجه از میزان بدی ها کاسته خواهد شد. لذا بدی به تجرد نخواهد رسید و جهنمی برای تنبیه آدمهای بد وجود نخواهد داشت. اما شش بار دیگر بدون استثنا جملگی کائنات موجود در کیهان از درون جهنم داغ مه بانگ عبور خواهیم کرد.
یک شوخی :
اگر در عالم اول یک مرد دارای ۷ زن بوده باشد، باید بداند و آگاه باشد که در عالم دوم ، ۷ مرد حال و هوایش را جا خواهند آورد.
... [مشاهده متن کامل]
برای اینکه این حق طبیعی تا کنون ناشناخته بر آورد شود، ضرورتا باید زندگی دو باره تکرار گردد تا هر فردی از آن جنبه دیگر وجودی خود پا به عرصه وجود بگذارد. در اینجا خواننده تیز هوش از این حقیر این سوال را خواهد پرسید : پس در عالم هفتم همگی با جنس مخالف جنسی خود وارد بهشت خواهند شد ؟ پاسخ این سوال مخفی است و جواب آن اندکی برای همگی پیچده می باشد. در علم سوم جنسیت هر فرد انسانی همین جنسیت فعلی ( عالم مادی - روحی ) اول می باشد اما در عالم سوم ضریب تناسب معادله ماده - روح به نفع روح تمام خواهد شد و طبیعت مادی فعلی به طبیعت روحی تبدیل میگردد. همگی افراد انسانی در عالم سوم به صورت موجودات روحی متولد خواهند شد. البته باید توجه داشت که جنبه مادی بطور کلی محو نخواهد شد بلکه با قِلَت خود خواهد رسید. در عالم چهارم سکه جنسی دو باره با آنطرف خود فرود خواهد آمد. در عالم پنجم تصویر کاملا متفاوت خواهد بود تا چهار عالم قبلی. در آن عالم روش تولید مثل از طریق آمیزش والدین صورت نخواهد گرفت، بلکه از طریق تقسیم سلولی روحی خارج از رهِم ( یا رحِم ) مادر صورت خواهد گرفت و هر فرد انسانی به دو فرد مطلقا شبیه به هم تبدیل خواهد شد. بصورت : مذکر - مذکر و یا مونث - مونث. و والدین بجای دو تا چهار تا .
سرپرستی نوزادان به عهده والدین و کل جامعه صورت خواهد گرفت. جمعیت جوامع انسانی از عالم پنجم به بعد دو برابر می شود. در عالم ششم سکه جنسی دو باره از آن طرف در زمینه روحی فرود خواهد آمد. دوقلوی مذکر عالم پنجم به دوقلوی مونث و دوقلوی مونث به دوقلوی مذکر تبدیل خواهند شد. در عالم هفتم هر فرد انسانی به یک زوج مذکر - مونث تبدیل شده و زندگی جاودانه خودرا در پیشگاه خداوند و در بهشت موعود آغاز خواهد کرد. طول عمر انسان در عالم ها متفاوت خواهد بود. در عالم اول و دوم طول زمان ابد با هم برابر به این معنا که در زندگی بعدی همگی دارای همین طول عمر در عالم اول می باشیم. طول ابد های عوالم سوم و چهارم و پنجم و ششم که هر کدام دو تایی با هم برابر خواهند بود، برای ما انسان های عالم اول غیر قابل اندازه گیری و تعیین می باشند. میتوان حدس زد که هر کدام میلیارد ها سال طول بکشند و آنهم هر انسانی در تمام طول عمر از سلامتی کامل برخوردار باشد. زیبائی، خوبی، دانش و معرفت، اخلاق و عدالت، هنر و خلاقیت و هوش انسان از عالمی به عالم دیگر به مراتب افزایش خواهد یافت و به همان درجه از میزان بدی ها کاسته خواهد شد. لذا بدی به تجرد نخواهد رسید و جهنمی برای تنبیه آدمهای بد وجود نخواهد داشت. اما شش بار دیگر بدون استثنا جملگی کائنات موجود در کیهان از درون جهنم داغ مه بانگ عبور خواهیم کرد.
یک شوخی :
اگر در عالم اول یک مرد دارای ۷ زن بوده باشد، باید بداند و آگاه باشد که در عالم دوم ، ۷ مرد حال و هوایش را جا خواهند آورد.
بعد از مرگ برای من چه اتفاقی خواهد افتاد؟
بدنم به مولکولها تجزیه خواهند شد و جذب خاک خواهند گردید. روح و روان من دو برنامه مستقل از هم می باشند که یکی مسئول کنترل و هدایت زندگی درونی است و دیگری مسئول زندگی بیرونی. این دو برنامه از ادغام میدان های الکترو مغناطیس اطراف اجرام اتمی مثل الکترونها و پروتون ها ایجاد میشوند. برنامه روانی و روحی در مغز ژنها حکاکی شده اند. مغز ژنهای سلول های مغز و اعصاب با مغز ژنهای عادی فرق میکنند. برنامه روانی توسط طبیعت نوشته شده است و تغیر آن با اراده انسان صورت نمیگیرد، اما برنامه روحی مثل یک لوح سفید است که در طول زندگی بر اثر تعلیم و تربیت نوشته میشود. غرائز هم دو نوع اند، یکی روانی و دیگری روحی. مثلا غریزه گرسنگی و تشنگی جزء غرائز روانی اند و حس انتقام جویی مربوط به برنامه روحی است.
... [مشاهده متن کامل]
لذا برنامه های روحی و روانی از آنجایی که حاصل فعل و انفعالات میدان های الکترومغناطیس هستند، پس از به تحلیل رفتن نظم سلول های بدن پس از مرگ، به تحلیل رفته و نظم برنامه ای آنها مختل میگردد. اما عامل آنها یعنی دو میدان اشاره شده از بین نمی روند و به همراه اتم ها باقی خواهند ماند. روح و ماده هردو دو جنبه جدایی ناپذیر از یک حقیقت بنیادی تر اند و با هم یک معادله ریاضی تشکیل میدهند و این معادله هم ارزی این دو جنبه را نمایش میدهد و دارای یک ضریب تناسب است که مقدار آن برای انسان از طریق علمی غیر قابل تعیین می باشد. اما قدر و اندازه این ضریب تناسب ثابت و جاودانه نیست بلکه قابل تغییر. در عالمی که اکنون در آن زندگی میکنیم ، جنبه مادی به منتها الیه خود گسترش یافته و جنبه روحی به نهایت قِلَت و کسری خویش رسیده و در تمامی ابعاد مادی وجود خود را حفظ نموده است. با به کار بردن اصل فیزیکی عدم قطعیت هایزنبرگ، این دو جنبه هرگز نمی توانند بصورت مطلق و مجرد از همدیگر وجود داشته باشند.
در عوالم بعدی ضریب تناسب این معادله از طریق جهش کوانتمی در طی توالی مه بانگ ها به تدریج ( مرحله ای یا پله به پله ) به نفع جنبه روحی تغییر خواهد یافت تا اینکه در عالم نهائی ( طبق باور این حقیر عالم هفتم ) جنبه روحی به نهایت گسترش خود خواهد رسید و جنبه مادی به منتها الیه قِلَت و کسری خود میرسد و در تمامی ابعاد طبیعت روحی وجود خود را حفظ خواهد کرد. در آن عالم قوانین طبیعت مادی فعلی به قوانین روحی تبدیل خواهند شد و اتم های روحی جای اتم های مادی را خواهند گرفت.
بنابراین اصل جاودانه بودن زندگی و اصل معاد جسمانی و روحی حقیقت دارند اما نه از طریق بر انگیخته شدن مردگان از قبور و یا جدایی روح از بدن و مهاجرت آن در بدنی لطیف به نام قالب مثالی ( اقتباس از فلسفه افلاطون ) به عالم میانی به نام برزخ و در آن جا منتظر ماندنِ به صدا در آمدن اولین صور اسرافیل.
وقوع مجدد مه بانگ از لحاظ مدل ریاضی یک سوم حقیقت دارد. اما اگر باور داشته باشیم که هدف و معنی زندگی انسان رسیدن به سر حد کمال بوده و در یک زندگی امکان رسیدن به کمال برای همه مقدور نمی باشد، لذا ضرورتا زندگی باید دو باره و دوباره از نوع آغاز گردد و سطح کمال فعلی ارتقاء یابد که بتواند از این طریق تا سر حد کمال ، تکامل یابد. در این جا سوال مهمی که باقی می ماند این است که تکلیف هویت فردی و خانوادگی و اجتماعی انسان چه میشود ؟
آیا تاریخ چه های افراد انسانی که در قالب اطلاعات هستند در حین انقباض مجدد کل کیهان به تکینگی یا پلاسمای انرژی - نوری اولیه از بین خواهند رفت یا در یک جایی غیر مادی ذخیره و حفظ خواهند شد که به توانند در عالم بعدی دو باره ایجاد و سیر کمال خودرا دنبال کنند ؟
علم تجربی فعلا و تا آینده های دور دستی قادر به ارائه پاسخ روشنی به این سوال نخواهد بود.
اما اعتقاد به خداوند به ما کمک میکند که ذخیره اطلاعات را در خاطره خداوند امکان پذیر بدانیم.
آنهم بدون تعصبات دینی - مذهبی.
خود خداوند حالت اولیه خودرا که خوبی، زیبائی، قدرت و دانش مطلق بوده است رها نموده و هدفش این است که همان حالت اولیه بر گردد و همه کائنات و ما انسانها هم جزئیات این سفر را تشکیل میدهیم که سفری است از خود و در خود و برای خود.
بعد از مرگ، بخش خودآگاهی انسان بطور کامل مختل میگردد، طوریکه گذر زمان را نمی تواند تشخیص دهد، لذا چه یک ثانیه و چه میلیارد ها سال به توان میلیارد ها سال. این فاصله بسیار طولانی فقط برای زندگان طولانی است اما برای مردگان برابر با یک پلک چشم به هم زدن.
در مورد آیات هفت آسمانها و زمین، تمامی تفاسیری که بر مبنای جهان بینی ارسطو و بطلمیوس تا کنون صورت گرفته اند، با کمال تاسف باید قاطعانه باور داشت که جملگی اشتباه می باشند، لذا ضروری است برای موئمنین ایرانی که این آیات را از نو و بر مبنای داده های علمی تفسیر نمایند. هفت آسمان بصورت هفت طبقه و یا هفت لایه بطور همزمان وجود ندارند، بلکه فقط یک آسمان و یک زمین ( البته منظور زمین خودمان و نه زمین های احتمالی اطراف ستارگان دیگر ) بطور همزمان وجود دارند. هفت آسمان و هفت زمین بطور متوالی پشت سر هم ایجاد خواهند شد.
بدنم به مولکولها تجزیه خواهند شد و جذب خاک خواهند گردید. روح و روان من دو برنامه مستقل از هم می باشند که یکی مسئول کنترل و هدایت زندگی درونی است و دیگری مسئول زندگی بیرونی. این دو برنامه از ادغام میدان های الکترو مغناطیس اطراف اجرام اتمی مثل الکترونها و پروتون ها ایجاد میشوند. برنامه روانی و روحی در مغز ژنها حکاکی شده اند. مغز ژنهای سلول های مغز و اعصاب با مغز ژنهای عادی فرق میکنند. برنامه روانی توسط طبیعت نوشته شده است و تغیر آن با اراده انسان صورت نمیگیرد، اما برنامه روحی مثل یک لوح سفید است که در طول زندگی بر اثر تعلیم و تربیت نوشته میشود. غرائز هم دو نوع اند، یکی روانی و دیگری روحی. مثلا غریزه گرسنگی و تشنگی جزء غرائز روانی اند و حس انتقام جویی مربوط به برنامه روحی است.
... [مشاهده متن کامل]
لذا برنامه های روحی و روانی از آنجایی که حاصل فعل و انفعالات میدان های الکترومغناطیس هستند، پس از به تحلیل رفتن نظم سلول های بدن پس از مرگ، به تحلیل رفته و نظم برنامه ای آنها مختل میگردد. اما عامل آنها یعنی دو میدان اشاره شده از بین نمی روند و به همراه اتم ها باقی خواهند ماند. روح و ماده هردو دو جنبه جدایی ناپذیر از یک حقیقت بنیادی تر اند و با هم یک معادله ریاضی تشکیل میدهند و این معادله هم ارزی این دو جنبه را نمایش میدهد و دارای یک ضریب تناسب است که مقدار آن برای انسان از طریق علمی غیر قابل تعیین می باشد. اما قدر و اندازه این ضریب تناسب ثابت و جاودانه نیست بلکه قابل تغییر. در عالمی که اکنون در آن زندگی میکنیم ، جنبه مادی به منتها الیه خود گسترش یافته و جنبه روحی به نهایت قِلَت و کسری خویش رسیده و در تمامی ابعاد مادی وجود خود را حفظ نموده است. با به کار بردن اصل فیزیکی عدم قطعیت هایزنبرگ، این دو جنبه هرگز نمی توانند بصورت مطلق و مجرد از همدیگر وجود داشته باشند.
در عوالم بعدی ضریب تناسب این معادله از طریق جهش کوانتمی در طی توالی مه بانگ ها به تدریج ( مرحله ای یا پله به پله ) به نفع جنبه روحی تغییر خواهد یافت تا اینکه در عالم نهائی ( طبق باور این حقیر عالم هفتم ) جنبه روحی به نهایت گسترش خود خواهد رسید و جنبه مادی به منتها الیه قِلَت و کسری خود میرسد و در تمامی ابعاد طبیعت روحی وجود خود را حفظ خواهد کرد. در آن عالم قوانین طبیعت مادی فعلی به قوانین روحی تبدیل خواهند شد و اتم های روحی جای اتم های مادی را خواهند گرفت.
بنابراین اصل جاودانه بودن زندگی و اصل معاد جسمانی و روحی حقیقت دارند اما نه از طریق بر انگیخته شدن مردگان از قبور و یا جدایی روح از بدن و مهاجرت آن در بدنی لطیف به نام قالب مثالی ( اقتباس از فلسفه افلاطون ) به عالم میانی به نام برزخ و در آن جا منتظر ماندنِ به صدا در آمدن اولین صور اسرافیل.
وقوع مجدد مه بانگ از لحاظ مدل ریاضی یک سوم حقیقت دارد. اما اگر باور داشته باشیم که هدف و معنی زندگی انسان رسیدن به سر حد کمال بوده و در یک زندگی امکان رسیدن به کمال برای همه مقدور نمی باشد، لذا ضرورتا زندگی باید دو باره و دوباره از نوع آغاز گردد و سطح کمال فعلی ارتقاء یابد که بتواند از این طریق تا سر حد کمال ، تکامل یابد. در این جا سوال مهمی که باقی می ماند این است که تکلیف هویت فردی و خانوادگی و اجتماعی انسان چه میشود ؟
آیا تاریخ چه های افراد انسانی که در قالب اطلاعات هستند در حین انقباض مجدد کل کیهان به تکینگی یا پلاسمای انرژی - نوری اولیه از بین خواهند رفت یا در یک جایی غیر مادی ذخیره و حفظ خواهند شد که به توانند در عالم بعدی دو باره ایجاد و سیر کمال خودرا دنبال کنند ؟
علم تجربی فعلا و تا آینده های دور دستی قادر به ارائه پاسخ روشنی به این سوال نخواهد بود.
اما اعتقاد به خداوند به ما کمک میکند که ذخیره اطلاعات را در خاطره خداوند امکان پذیر بدانیم.
آنهم بدون تعصبات دینی - مذهبی.
خود خداوند حالت اولیه خودرا که خوبی، زیبائی، قدرت و دانش مطلق بوده است رها نموده و هدفش این است که همان حالت اولیه بر گردد و همه کائنات و ما انسانها هم جزئیات این سفر را تشکیل میدهیم که سفری است از خود و در خود و برای خود.
بعد از مرگ، بخش خودآگاهی انسان بطور کامل مختل میگردد، طوریکه گذر زمان را نمی تواند تشخیص دهد، لذا چه یک ثانیه و چه میلیارد ها سال به توان میلیارد ها سال. این فاصله بسیار طولانی فقط برای زندگان طولانی است اما برای مردگان برابر با یک پلک چشم به هم زدن.
در مورد آیات هفت آسمانها و زمین، تمامی تفاسیری که بر مبنای جهان بینی ارسطو و بطلمیوس تا کنون صورت گرفته اند، با کمال تاسف باید قاطعانه باور داشت که جملگی اشتباه می باشند، لذا ضروری است برای موئمنین ایرانی که این آیات را از نو و بر مبنای داده های علمی تفسیر نمایند. هفت آسمان بصورت هفت طبقه و یا هفت لایه بطور همزمان وجود ندارند، بلکه فقط یک آسمان و یک زمین ( البته منظور زمین خودمان و نه زمین های احتمالی اطراف ستارگان دیگر ) بطور همزمان وجود دارند. هفت آسمان و هفت زمین بطور متوالی پشت سر هم ایجاد خواهند شد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)