زنده ماندن


    live
    persist
    survive

مترادف ها

survive (فعل)
گذراندن، بیشتر زنده بودن از، زنده ماندن، باقی بودن، طی کردن برزیستن

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه فعل 'فرزیستن' با بن کنونی 'فرزی' که مرکب است از پیشوند 'فر' بمعنای 'پیش، جلو' و ستاک 'زیستن'، بمعنای زنده ماندن، جان سالم به در بردن، بقا یافتن و همان to survive انگلیسی بکار می رفته. به نظر بنده می توان فعل 'فرزیستن' را به عنوان برابر "to surive" بکار برد، زیرا که هم از لحاظ دیسه ای و ساختاری با پارسی کنونی سازگاری دارد، و هم معنایی دارد که برای رساندن ان در پارسی افعال چندانی وجود ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: Dictionary of Manichean Middle Persian and Parthian by Durkin - Meisterernst, Desmond

Subsist
Survive
live