منبع. عکس فرهنگ پاشنگ منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی واژه ی زندانی از سه واژه ی زند و آن و بان فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
زندانبان، سجان زندانبان که معنای کلمه درآمده بر این بوده که جهان زندانبان انسانیت است. که شامل سه چیز می شود گذشته، حال وآینده و سه جان تولد، زندگی و مرگ در مکانی فیزیکی سه بعدی و دو نیمه که تضاد ها می باشند ... [مشاهده متن کامل]
خیروشر، شب و روز ، سپید یا سیَآه این جهان دو نیمه است ما هم سه جان کوچک بیتی از شاعر معاصر: حسام عسگری
زندانبان ؛ کسی که زندانیان را محافظت می کرده باشد. ( آنندراج ) . مستحفظ زندان و محبوسین. ( ناظم الاطباء ) . آنکه در محبس مأمور نگهبانی محبوسان است. نگهبان زندان. ( فرهنگ فارسی معین ) . سجان. حداد. دوستاق بان. بندیوان. حارس زندان. محبس بان. دوستاخ بان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . این کلمه در فرهنگستان ایران بجای مستحفظمحبس پذیرفته شده است : و زندان درک اسفل و زندانبان مالک دوزخ. ( سندبادنامه ص 249 ) . ... [مشاهده متن کامل]
دل از دیدار زندانبان سبکبار چو زلف زشت رو زنجیر بیکار. شفیع اثر ( از آنندراج ) .