philanderer, rake, whoremonger, gallant, womanizer, wolf
زن بازی کردن
philander, wolf, womanize
زن بدزبان
fishwife
زن بدقواره
bag
زن برادر
sister-in-law, brothers wife
زن بسیار زیبا
goddess
زن پادشاه
queen
زن پاره
whoremonger
زن پدر
step-mother
زن پرست
gallant, uxorious
زن پزشکی
gynecology
زن پسر
daughter-in-law
زن تارک دنیا
nun
زن ترسی
gynephobia
مترادف ها
female(اسم)
ماده، زن، مؤنث، جنس ماده، نسوان، مونی، جانور ماده
wife(اسم)
فراش، زن، خانم، زوجه، عیال
carline(اسم)
عفریته، پیرزن، زن، زن مسن، کاملهزن
woman(اسم)
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی
distaff(اسم)
زن، نفوذ زنان، دشکی
پیشنهاد کاربران
زن =درزبان فارسی زن از زاییدن وزایش ودراصل باعث بقای زندگی می باشد . ژن =ژیان و ژییدن و زیستن رادلیل و حاجتی مبرم است ژیان=گیان =ژن =زن سیر تکامل کلمه ی زن بود که در بالا شرح داده شد
با بررسی واژگانی همچون {زِنده، زندگی، زندگانی} در می یابیم که {زِند} بنِ گذشته یک کارواژه است، پس آن کارواژه باید {زِندَن} باشد با بن کنونی {زِن/زَن} برابر این کارواژه {زِندِه بودن} است. میتوان از کارواژه برای ساخت واژگان برای { هویت} بکار برد. ... [مشاهده متن کامل]
برای {هُویت} میتوان از بن گذشته {زِندَن} به همراه پَسوَندِ {ا} که نِشانگرِ {اندازه یک چیز، سَنجه یک چیز} است، بکار برد که واژه {زِندا/زَندا} ساخته میشود. . . . خودتان نیز میتوانید با افزودن پسوند و پیشوند واژه سازی کنید و واژگان بیشتری را بسازید. نکته:این {زَن/زِن} با {جان} همریشه هستند و {جان} ریشه ای پارسی دارد. ( با سپاس از کاربر گرامی /مهدی کشاورز/ که این نکته را ایشان فرمودند ) بِدرود!
لری بختیاری زِنَ ( با فتحه و کسره کشیده ) ، زینه، دُنا:زن وِنُو:بانو کَیوِنُو:کدبانو
زن فیلمی به کارگردانی و نویسندگی یوسف ایروانی محصول سال ۱۳۵۶ است. منصور در مدرسه دانش آموز ناراحتی است. . . • بهمن مفید • سپیده • شهرام ثمینی پور • جلال پیشواییان • حمیده خیرآبادی ... [مشاهده متن کامل]
• نادیا • محمد بانکی • نریمان شیری فرد • ذبیح اله ذبیح پور • حسین شهاب • خالدی • فریده بیات • عباس حکمت آرا • لیدا
زن از زادن است و لغت زِندگی نیز از ریشه لغت زن گرفته شده است .
انسان مونث متضاد یا مکمل مرد ( انسان مذکر )
sweet young thing A cute, innocent young girl or woman
واژه زن معادل ابجد 57 تعداد حروف 2 تلفظ zan نقش دستوری اسم ترکیب پهلوی ( ( بن مضارعِ زدن مختصات ( زَ ) [ په . ] آواشناسی zan الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ لغت معین
در گیلکی زنأی و یا زنأک گفته میشود
اهل زنخ. [ اَ ل ِ زَ ن َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرچانه. پرگو. صاحب [ سخن ] بیهوده و لاف. || زن. ( شرح قران السعدین از آنندراج ) : کرده زنخ شان ز محاسن کنار اهل زنخ راز محاسن چه کار. امیرخسرو ( از آنندراج ) .
دربارۀ واژه های ( ( زن ) ) ، ( ( بانو ) ) و ( ( دوشیزه ) )
درفرهنگ لر همیشه ( زن ) جایگاه ارزشمند و ب عنوان ی رفیق و یار همیشگی یا بهتر بگم ( مثل یک تفنگ پشت یک مرد موفق بوده است💪
خانم ترکی نیست بلکه از زبان سغدی گرفته شده kidin / هم در ترکی از queen انگلیسی گرفته شده
این واژه ایرانی است که در زبانهای اوستایی، سانسکریت، پهلوی نیز بکار می رفته است. واژه زن و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون: اوستایی:JANI، GENA، JAINI پهلوی:ZAN ارمنی:KIN یونانی:GYNE گوتیک:QUINO، GENS، KWENS انگلیسی:QUEEN، QUEAN و. . .
کسی که به عقلانیت رسیده باشه
زن به معنای انسان بالغ و عاقلی است که هویت مستقل دارد . دختر کسی است که هویت مستقل نداشته و به سن قانونی نرسیده است .
زن در پهلوی ساسانی به دو چهر زن ( zan ) و ژن ( žan ) وجود داشته.
به ترکی آذری: میشه:آرواد
زن، زنده، زندگی. بانویاخانم برای زنی ست که ویژگی بالغ ( فکری ورفتاری:مثلامودب است ) دارد. حتی ممکن است این اسم رابرای دختر هم بکارببرندوبگویند خانم یابانو چون رفتار آدم بزرگ دارد.
dame
انسان، شخص، فرد، بشر هم به مترادف زن است.
زن به معنی جنس ماده انسان زن به ترکی، آرواد ، خانیم ( مؤنث خان ) ، قادین ، خاتین و اوو رَت گفته می شود.
زن و جان و زندگی همریشه اند. چون زن فرزند میزاید و زندگی میبخشد ، برای نامیدن او از کلمه ای همریشه با زندگی و جان استفاده شده است.
زن یعنی مکمل، که بامردتکامل رابه وجودمی آورد.
در زبان لری بختیاری به معنی زن. زینه. کلمه زن از کلمه زادن بوجود آمده