زمینه سازی

/zaminesAzi/

    planning
    laying plots
    intrigue
    machination

فارسی به انگلیسی

زمینه سازی کردن
contrive

مترادف ها

plat (اسم)
قطعه، نقشه کشی، جلگه، نقشه، بافتن گیسو، زمینه سازی، قطعه زمین کوچک

پیشنهاد کاربران

تدارکات
زمینه سازی ؛ مقدمه چینی. آماده ساختن استعداد. اعداد زمینه. تهیه مقدمات برای منظوری.
باعث کاری شدن ، علت سازی
lay the groundwork for
مقدمه چینی . . . . .
مقدمه چینی
مقدمه چینی : برای بیان مطلبی مقدمه ای ذکر کردن .

بپرس