زمین گیر

/zamingir/

    paralytic
    confined to the ground
    shut-in

مترادف ها

fluke (اسم)
اتفاق، خار، پیکان، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دم نهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق

cripple (اسم)
عاجز، لنگ، چلاق، زمین گیر

پیشنهاد کاربران

bed - ridden
Incapacitated : زمین گیر
Incapacitation : زمین گیری
Incapacitate : زمین گیر کردن/شدن
زمین گیر هم میتونه به انسان بیمار اشاره داشته باشه که بخاطر بیماری نمیتونه حرکت کنه یا بیرون از خانه بره، مجبوره بمونه خونه. اگر یک ارتش یا لشکر زمین گیر بشه در زمین دشمن به این معنی است مه نمیتونن کاری از پیش ببرن و پیشرفتی کنن و مدام در حال تضعیف و کشته دادن هستند
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که بدترین بلاها و رنجها و سختیهای روحی را باوجود اینکه حقش نبوده تجربه کرده باشه و. . . زمین گیر میشه. . .
آخخخخخ
پاتال
افلیج

بپرس