زمین =زم =به معنای سرما ویین یا گین =پسوند دارندگی
سیر تحول کلمه =زمگین وزمیین وزمین
درزبان ماد ما ایرانیان یعنی لکی
زم ژیین =زمگیین و زمژیان و زمگیان و زمین
همه ی کلمات بالا به معنی زندگی وزیستن در زمین و
زمین زیست =زندگی بر روی زمین سرد می باشد
زمین واژه ای فارسی بوده که از واژه �زمیک� در فارسی میانه گرفته شده است این واژه در اوستا به شکل �زم� آمده و در سانسکریت به شکل �جمی� آمده است.
این واژه به شکل �زمی� وارد روسی شده است که در برخی از مناطق ترک زبان که زمانی تحت اشغال روسیه بود به همان شکل کاربرد دارد .
زمین ، مخفف شده زِ مینو ئه
کنا
گوی خاکی
توپ سرار سبز
تیله زندگانی
زمین به زبان سنگسری
پیمه pimeh
واژه زمین
معادل ابجد 107
تعداد حروف 4
تلفظ za ( e ) min
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: zamīk]
مختصات ( زَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی zamin
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
صحن وسیع. [ص َ ن ِ وَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی صحن عظیم است که کنایه از روی زمین و سطح ارض باشد. ( برهان ) .
( زمین، اور ) پارسی هستند و دارای یک چَم ( معنی )
پارسی باستان: زمی ( zami )
پارسی پهلوی: زمیک ( zamik )
اوستا: زام، زم ( zām )
پارسی نوین: زمین ( zamin )
واژه �زمین یک واژه آریایی و مشترک میان هندیها و ایرانی ها و اروپایی ها هست آریایی ها که پس از عصر یخبندان و تابش خورشید و پس از کنار رفتن یخ ها زمین را یافتند آن را �زمی� به معنی جای سرد نامیدند. به همین دلیل بود که ایرانیان خورشید را سرچشمه زندگانی دانستند و آیین میترا پرستی را بنیان نهادند.
... [مشاهده متن کامل]
واژه زمین با واژگان زمان، زمستان، زمهریر، زمزم و . . . هم خانواده است که همگی به معنی ( سرد ) هستند. واژه �زمین� در زبانهای آریایی دیگر ( هندواروپایی ) نیز به کار رفته است.
اسلاوی کهن: zemija
روسی: zemlya
بوسنی: zemlja
کروات: zemlja
لهستانی: ziemia
چکی: země
صربی: zemija
بوهمی: zeme
اسلواکی: zem
لیتوانی: zheme
لتونی: zeme
و. . .
ایرانیان ( پارسیان ) واژگان دیگری را نیز برای نامیدن زمین به کار میبردند.
واژه ( اور ) که به معنی ( زمین خوار و هموار ) است
که این واژه پارسی باکمی دگرگونی درون زبان های دیگر هم شده است.
نمونه:
در زبان انگلیسی: به ریخت earth
در زبان آلمانی: به ریخت erde
در زبان اَربی ( عربی ) : به ریخت ارض
در زبان های اسکاندیناوی: به ریخت jord
در زبان تورکی: به ریخت yer
واژه پارسی ( اور ) به گستردگی و در سراسر ایران بزرگ به کار رفته است:
اورمیه ( زمین کنار آب )
اورزم ( خوارزم، زمین خوار و پست )
اوروک ( عراق، زمین پست و جلگه ای )
اوردن ( اردن، زمین کنار آب )
اورشلیم ( سرزمین خورشید و صلح )
اورال ( زمین بلند، کوه هایی که مرز اورپا و آسیا هستند )
ارو گوئه: اور ( جلگه ) آکوا ( آب ) ، جلگه پایین رودخانه
پَسگشت ( =مرجع ) :
- برگه 325 - 326 از نبیگِ ( فرهنگ ریشه های هند و اروپایی زبان پارسی ) .
- برگه30 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
🌏 🪐 نام سیارات منظومه شمسی به همراه تصویر. . .
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
... [مشاهده متن کامل]
Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی
فرش باستان . [ ف َ ش ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرش خاک که کنایه از زمین باشد و عربان ارض گویند. ( برهان ) .
کرسی خاک ؛ زمین. کره زمین. کنایه از کره خاک است که زمین باشد. ( آنندراج ) :
ورنه قدرش داشتی طاق فلک
کرسی خاک از میان برداشتی.
خاقانی.
واژه زمین به معنی earth
و واژه زِم به معنی field
زم واژه ای اوستایی به همین معنای field است
مرکز اغبر ؛ مرکز غبرا. کنایه از زمین :
بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار
بنهاد مرا مادر برمرکز اغبر.
ناصرخسرو.
- مرکز خاک ( خاکی ) ؛ زمین :
انباشت شاه معده ٔآب روان به خاک
تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
ز پرگار زحل تا مرکز خاک
فروخواند آفرینش های افلاک.
نظامی.
کهن فرش . [ ک ُ هََ / هَُ ف َ ] ( اِ مرکب ) فرش قدیمی . ( فرهنگ فارسی معین ) . || کنایه از زمین است که به عربی ارض گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) . کنایه از زمین . ارض . ( فرهنگ فارسی معین ) :
جای و علفش نه زین کهن فرش
... [مشاهده متن کامل]
از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش .
خاقانی ( تحفةالعراقین ، از فرهنگ فارسی معین ) .
فرش خاک . [ ف َ ش ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از زمین است . ( آنندراج ) ( برهان ) .
زمین zemin
زمین با کسره م است ، که به معنی خاک وکره زمین است ، در لهجه ی تهرانی متاسفانه کسره به فتحه تبدیل شده نظیر بسیاری کلنات دیگر از جمله فعل شنیدن shenidan رو شنیدن shanidan میگن
در شاهنامه فردوسی می خوانیم ، ز سم ستوران در این پهن دشت ، زمین شش شد وآسمان هشت گشت ، کاملا در خواندن مشخص میشه که بین کسره ، "زسم" وکسره "زمین" رابطه آوایی وجود داره وزمینzamin تلفظی اشتباه است
... [مشاهده متن کامل] مادر خاک ؛ کنایه از زمین است :
هرجسد را که زیر گردون است
مادری خاک و مادری خون است
مادر خون بپرورد در ناز
مادر خاک ازو ستاند باز
گرچه بهرام را دو مادر بود
مادر خاک مهربانتر بود.
نظامی ( هفت پیکر چ وحیدص 353 ) .
ارض
زمین یکی از کرات منظومه شمسی و احتمالاً کلمه زمین نشانه جنس آن باشد مانند: زرین و مسین
زم به معنی آب نیز می باشد ؛ زمزم نام آبی است فراوان و گوارا که به آهستگی از زمین می جوشد. زم به معنی آهسته نیز می باشد زمزم و زمزمه به معنی آهسته آهسته سخن گفتن است . احتمالاً چون کره زمین تنها کره ای است که آب در آن وجود دارد و بیشتر قسمتهای آن را پوشانده است، به نام زمین یعنی از جنس آب نامیده شده است. احتمالاً پس از شکل گیری کره زمین، آب بر سطح آن نبوده و هرچه بوده در داخل آن بوده است و این آب آهسته آهسته روی آن را فرا گرفته است ؛ احتمالاً ابتدا سطح زمین صافتر بوده و ناهمواریها به این شکل وجود نداشته و آب در همه سطح آن پخش بوده است و سپس با پیدایش کوهها و بلندیها، قسمتهایی از زمین از آب بیرون آمده، به خشکی تبدیل شده و در قسمتهای پست تر آب بیشتری جمع شده است.
... [مشاهده متن کامل]
به قسمتی از زمین نیز که کاربری خاصی دارد، زمین گفته می شود. مانند: زمین بازی زمین مزروعی، زمین مسکونی، زمین تجاری
گاهاً زمین بعنوان کلمه ای در مقابل آسمان بکار میرود که در پایین و در زیر پا قرار دارد. در این معنا زمین بعنوان چیزی پست و مترادف کلمه دنیا و دَنی شمرده می شود.
به زمین در زبان ترکی، یئر فته می شود.
زمین :
دکتر کزازی در مورد واژه ی زمین می نویسد : ( ( زمین در پهلوی زمیگzamīg ، در پارسی در ریخت زمی نیز به کار می رود زمین یا زمیگ می تواند بود که از زم به معنی سرما بر آمده باشد و یادمانی دیرپای باشد از سرمای ایرانویچ تخمه های آریایی را به کوچ از این سرزمین برانگیخت. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ ) )
استاد می گوید :با پدید آمدن آسمانها و جنبیدن آنها، پدیده های گیتی چون :دریا و کوه و دشت و راغ در وجود آمدند و زمین از فروغ و روشنی همانند چراغی تابان شد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 192 )
زمین از حکیمانه ترین و استوارترین واژه های زبان پارسی است که علاوه برنامگذاری مکان به سیر ایجاد آن نیز اشاره دارد.
زمین= زم ( سرد ) ین ( پسوندنسبی ) = سرد شده.
همانطور که می دانیم زمین در آغاز آفرینش گوی آتشینی از گدازه ها بود که در پی چند میلیون سال بارش باران به سردی و خشکی گرایید.
جز اول این واژه را می توان در کلماتی چون؛ زمهریر ( باد سرد ) ، زمستان نیز مشاهده کرد.
زمینی که روش راه میریم
در زمین آمدن چیزی : بی اعتبار و پست شدن آن
هرکه در ملک خود چنین آید
ملک ازو زود بر زمین آید
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 577 )
زمین نورد: راهوار، راه سپر.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۴ ) .
زم یعنی کم و اندک. . . زمین ای جایی و مکانی ک گیاه اندک روییده میشودچونکه باستانیان کوچنده بوده اندو گیاهخوار. . . زمستان ای فصلی ک گیاه کم روییده میشود. . .
زمین
یکی از کرات منظومه شمسی که مدار گردش آن بدور خورشید پس از عطارد و زهره میباشد. زمین محل زندگی انسانها و حیوانات دیگر و گیاهان مختلف میباشد زمین در هر ۲۴ ساعت یک بار بدور خود و در سال ( ۳۶۵ روز ) یک بار بدور خورشید میچرخد . اولی را حرکت وضعی و دومی را حرکت انتقالی گویند
واژهٔ �زم� در زبان های اوستایی و پهلوی به معنی زمستان و سردی است. واژهٔ زمین ( گاه به صورت مخفف �زمی� ) از همین زم ساخته شده است با پسوند �ین�، چراکه جوهر زمین سرد انگاشته می شده، و زمیک پهلوی ( به معنی زمین ) نیز از همان ریشه است، که در اوستایی به صورت �زم� آمده است.
زم یعنی سرد شده. ب این دلیل گذاشتن زمین چون زمین اول اتیش میگیره و بعد سرد میشه که اسمشو میزارن زمین یعنی سرد شده
Earth
زمین یا محدوده ی کشاورزی هر فرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)