زمستان، بسر برنده زمستان، جانوری که زمستان را بسر می برد
پیشنهاد کاربران
زمستان=زم ستان زم= زمین یا زوی zawi ستان یعنی ستاندن و گرفتن زمستان یا زوی ستان یعنی زمین گیر زن باردار را زوی ستان میگویند مردم در زمستان به علت وجود برف و هوای سرد نمی توانستند احشام خود را بیرون ببرند و در محل سکونتشان زمینگیر میشدن
آن را با واژه زیما یکسان ندانید! در اوستا به این گونه آمده است: اوستایی:زَئِنَ ( zaena ) ، زَیَنِ ( zayane ) ، زیاو ( zyāw ) >>> پهلوی: زَئم ( جَئم ) >>> سانسکریت: هیمه ( ( به راستی واژه هیمالیا هم از این واژه گرفته شده است: جای سردسیر و و یخی ) ) ... [مشاهده متن کامل]
زَیَنِم: زَئِم ( جَئِم ) - ابر سرد، توده سرما، برف و بوران، سرمای شدید، یخبندان، کولاک! نامچَه: پسوند جمع نسبت و دارندگی اوستایی معنی: زَمهَر ( زَمهَریر ) ، زمستان، فصلِ سرد بخشی از بند 5 آبان یشت: ainghasca mē aēvangha āpō apakhzhārō vī - jasāiti vīspāish aoi karshvan yāish hapta, ainghasca mē aēvangha āpō hamatha ava - baraiti "haminemca "zayanemca معنی: از این رودخانه من ( فَراخکَرت "وُئوروکَشَه، Vourukasha" ) تنها تمام آبشارهایی که در سراسر هفت کشور پخش شده، جاری می شود. این رودخانه من به تنهایی هم در تابستان و هم در "زمستان" آب می آورد.
واژه زمستان معادل ابجد 558 تعداد حروف 6 تلفظ zemestān نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: zamistān] مختصات ( زَ یا زِ مِ ) [ په . ] ( اِمر. ) آواشناسی zemestAn الگوی تکیه WWS شمارگان هجا 3 منبع واژگان مترادف و متضاد واژه نامه آزاد
زمستان ریشه هندو اروپائی زمستان گیم - gheim و گیموسghimos یا سرد و از زیشه هندو ایرانی جیمه jimah ودر اوستا زیا ziiā ودر سانسکریت هیما himā یا زمستان که واژه کوهای هیمالیا Himalaya پوسیده از برف از همین واژه زمستان مشتق شده. واژه زمستان در زبان قدیم اسلوانیک ها Slovanic نیز زیما zima و در یونانی خیما kheima گذارش شده و در فارسی واژه زمهریر مصطلح است در انگلیسی واژه های هیمالیا، زمستان خوابی خرسها hybernation در همین زمینه هستند. ... [مشاهده متن کامل]
معلوم نیست بدرستی واژه شمیران و سمیرم بواسطه هوای سرد با واژه زمستان شریک باشند. بدو گفت طوس ای جهاندیده پیر هوا گشت پاک از دم زمهریر. - فردوسی
یعنی مرگ طبیعت ازبین رفتن درختان یعنی فصل بسیار سرد شدن هست پایان
روزگار دمه ؛ گاه ِ مه و طوفان. زمانی که هوا سخت طوفانی است. کنایه از فصل سرما و زمستان. ( از یادداشت مؤلف ) : وگر گوسفندی برند از رمه به تیره شب و روزگار دمه. فردوسی. همه لشکر سلم همچون رمه ... [مشاهده متن کامل]
که بپراکند روزگار دمه. فردوسی. دمه پیکان آبدار بدست چشم را سفت و چشمه را می بست. نظامی. دمه بر در کشیده تیغ فولاد سر نامحرمان را داده بر باد. نظامی.
در کوردی ما هنوز به سرما میگیم زِقِم
ای پرستو برگرد ای پرستو که پیاور امار فروردینی بگریز از من بگریز باغ پژمرده پامال زمستان ها چشم بر راه بهاری نیست گرد اشوبگر این صحرا گرد بادی است سیه گرد یواری نیست شعر زمستان دکتر علی شریعتی : کتاب کویر بخش نامه ای به دوستم ... [مشاهده متن کامل]
� زمستان در این شعر استعاره از دوران شاه و طاقوت است � متاسفانه اقای دکتر علی شریعتی قبل انقلاب در دمشق سوریه توسط ساواک شهید شد و انقلاب را ندید
شتاء
فصلی پر از عشق فصلی الهام بخش
چله گاه
شتا و یکی از فصلها و سوز و سرما
شتا
این واژه در اوستایی این واژه ها بوده است: اَئیوی گامَ، زَئِنَ، زِمَس، زْیانْم، زْیاو، زیمَ، زَیَنَ و در پهلوی: زَم، زَمیستان بوده است پس پسوند زمان «تان» به زِمَس افزوده شده و زمستان شده است