زمزمه

/zemzeme/

    murmur
    sough
    whisper
    humming
    rumour

فارسی به انگلیسی

زمزمه ای
murmurous

زمزمه مانند
murmurous

زمزمه وار
murmurous

زمزمه وار ادا کردن
murmur

زمزمه کردن
hum, murmur, whisper, to hum, to croon

زمزمه کننده
whisperer

مترادف ها

croon (اسم)
اواز، زمزمه

murmur (اسم)
شکایت، زمزمه، غرولند، غرغر، سخن نرم

پیشنهاد کاربران

زمزمه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
شرفاک ŝarfāk، شرفانگ ŝarfānag ( دری )
نارینار nārinār ( کردی: nārenār )
پانگس pāngas ( خراسانی: pangas )
ژینگاس žingās ( خراسانی: cengas ) .
در زیر لب آرام گفتن
توواج = زمزمه
بن خان: فرهنگ بهدینان، جمشید سروش سروشیان
#پارسی دوست
زمزمه
نغمه / خواندن ارام و زیر لب / نجوا / درگوشی / پچ پچ کردن
نغمه ، زیرلب سخن گفتن ، سرود ، اواز خواندن
زمزمه
پچ پچه، پچپچه
زمزمه افتادن
پچ پچ کردن آرام
صحبت آرام
زمزمه: [اصطلاح مداحی ] نوحه و ناله مستمع به همراه مداح است این حرکت، باعث ایجاد شور و هیجان در محفل عزاداری و پررونق شدن برنامه مداح می شود.
آوازی که به آهستگی و زیر لب خوانده شود
یا
سخن زیر لب
ترنم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس