زمام

/zemAm/

    rein
    bridle
    reins

فارسی به انگلیسی

زمام امور
helm

زمام اموررادردست گرفتن
to take the reins of government

مترادف ها

helm (اسم)
دسته، نظارت، اداره، سکان، زمام، اهرم سکان

rein (اسم)
لجام، افسار، عنان، کنترل، زمام

پیشنهاد کاربران

زِمام:
١. ( نیز مجازی ) افسار، دهانه، دهنه، لگام، مهار
٢. پیشوایی، رهبری؛ نیرو
کنترل - مهار
در بعضی موارد در اختیار داشتن هم بکار میرود
در اختیار داشتن
کنترل

بپرس