سرگردان، بی چاره، فرومانده، درمانده، مورد حمایت، نا گزیر، زله
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در لری به معنی ترس
ولیمه
غذای میهمانی
غذای ضیافت
خوراک عرضه شده در دورهمی
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زله ها برداشتند
✏ �مولوی�
غذای میهمانی
غذای ضیافت
خوراک عرضه شده در دورهمی
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زله ها برداشتند
✏ �مولوی�
درکردی ایلام زڵە بمعنی گریە وزاری پیتە جمعی. و زلە بە معنی خوار کردن آزار دان بکار میرود
زله=در گویش بختیاری به معنی ستاره صبح ( زله روز ) می باشد.
زلّه در عربی به معنای لغزشِ پا و یا سُر خوردن پا هست.
و اما در اصطلاح به اشتباه هایی که پیامبر ها مرتکب میشوند گفته میشود.
( این اشتباه های پیامبرها یا از سر فراموشی یا بنا به حکمت هایه فراوانی رخ میدهد، زیرا پیامبرها با صفت عصمت یعنی بی گناهی متصف شده اند، بخاطر همین به خطا های کوچکی که بعضی وقتا انجام میدهند مناسب نیست از کلمه "اشتباه" استفاده کنیم به همین خاطر از کلمه زلّه استفاده میکنیم🙂
... [مشاهده متن کامل]
و اما در اصطلاح به اشتباه هایی که پیامبر ها مرتکب میشوند گفته میشود.
( این اشتباه های پیامبرها یا از سر فراموشی یا بنا به حکمت هایه فراوانی رخ میدهد، زیرا پیامبرها با صفت عصمت یعنی بی گناهی متصف شده اند، بخاطر همین به خطا های کوچکی که بعضی وقتا انجام میدهند مناسب نیست از کلمه "اشتباه" استفاده کنیم به همین خاطر از کلمه زلّه استفاده میکنیم🙂
... [مشاهده متن کامل]
در کوردی ( کلهری/سورانی/لکی ) به معنی "ترس"
زَلَه
زَلَه
زِلِهیدن = زله شدن.
زلهاندن = زله کردن.
زلهاندن = زله کردن.
زله=سوسک حمام
بگدر زبان لکی با لام مفتوح �زَلَه� بمعنی ترس است
جیرجیرک ، به زنجره رجوع شود.
در برخی گویش ها به زیلو یا همان زیرانداز نیز گفته می شود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)