زُلْف:
به مجاور شدن و چسبیدن به یک شئ گفته می شود. زُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ یعنی در زمان عشاء است که تاریکی در حال چسبیدن به روز است که با وجود روشنایی اندک در آسمان، زمین قابل دیدن برای راه رفتن نیست.
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ: یعنی انسان ها در دنیا هم به خدا نزدیک می شوند.
پوکول یا فکل وکاکل پیش سر بالای پیشانی است
پوکول گیسو که معرب شده آن فوکول یا فکل است کاکل گیس گیسو البته فوکول را میتوان فکول وفکل نوشت ولی پوکول ادات و ادوات عربی نمیپذیرد غیر از پل عبور ومرور که اگر او کمی غلیظ ترشود پول میشود و وسیله داد وستد است این زیبایی ومحسنات پارسی است که غلیظ ورقیق نمیشود و تا رقیق یا غلیظ شود واژه دیگری میشود
عقرب مه دزد ؛ کنایه از زلف که ماه رخسار خوبان را از نظرها در نقاب دارد :
عقرب مه دزدشان چشم فلک را به سحر
داس سر سنبله در بصر انداخته.
خاقانی.
نغوله
چون مه مهربان من تاب دهد نغوله را
در خم عقربش نگر زهره مه نقاب من
استاد شهریار غزلی نغز بر وزن و قافیه یکی از غزل های حافظ سروده است که بیت اول آن این است:
زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد
نه که از , ماشطه هم زحمت بی جا ببرد
چوگان مشکین . [ چ َ / چُو ن ِ م ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زلف است : گوی سیمین دارد و چوگان مشکین آن پسربا چنین گوی و چنین چوگان کند جولان پری . سوزنی .
مو
زلف:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زلف" می نویسد : ( ( در ادب فارسی از دیرباز ، زلف را ( به اعتبار سیاهی آن ) به کفر تشبیه کرده اند و روی معشوق را ( به اعتبار روشنی ) به دین و ایمان. ) )
( ( بی زلف تو جانی ندیده دینی
... [مشاهده متن کامل]
با کفر عزازیل آرمیده ) )
معنی بیت : هیچ کس کفری به مانند کفر ِعزازیل ( =ابلیس ) در کنار ایمان و دین ، ندیده است ، جز زلف تو و رخسار تو.
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 446. )