زفاف

/zafAf/

    consummation
    marriage
    nuptial procession
    consummation of a marriage

مترادف ها

spousal (اسم)
عروسی، ازدواج، زفاف

wedlock (اسم)
عروسی، زوجه، زناشویی، زفاف

پیشنهاد کاربران

زفاف از ماده زف ( بر وزن کف ) در اصل در مورد وزش باد و حرکت سریع شترمرغ که مخلوطی از راه رفتن و پریدن است به کار رفته سپس این کلمه بطور کنایه در مورد زفاف عروس یعنی بردن عروس به خانه داماد استعمال شده است .
دوستی کردن =
زفاف نمودن. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس