زره پوش

/zerepuS/

    ironclad
    armoured
    armour-clad
    armored car

مترادف ها

armored (صفت)
زره پوش

ironclad (صفت)
سفت، سخت، زره پوش، اهن پوش

armoured (صفت)
زره پوش

پیشنهاد کاربران

زره ور. [ زَ / زِ رِه ْ وَ ] ( ص مرکب ) زره پوشیده. زره دار. ( ناظم الاطباء ) . دارع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . زره دار :
که دیده ست مشک مسلسل زره سا
که دیده ست ماه منور زره ور.
لبیبی ( یادداشت ایضاً )
...
[مشاهده متن کامل]

گفت آن زره وران ز بر هر یکی کنید
گفتم بتان مملکت آرای رزمخواه.
فرخی.
تیغها صیقل خورشید سپر کش گردند
تیرها دامن گردون زره ور گیرند.
سیدحسن غزنوی.
ای زلف یار من زرهی یا زره گری
یا پیش تیر غمزه دلبر زره وری.
ادیب صابر ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
اندرین هفته بتخت آمدی از جامه خواب
به دگر هفته زره ور شوی و جوشن پوش.
سوزنی.
زره ور سبک چون کبوتر ولیکن
بر او بر زره همچو دام کبوتر.
؟ ( از تاج المآثر ) .
از بس زره وران که بخاک آوری ز زین.
؟ ( از تاج المآثر ) .
و گروهی چون آب از باد، زره ور. ( تاج المآثر ) .

بپرس