زره

/zereh/

    armature
    armor
    coat of mail
    chain mail
    coaf of mail

فارسی به انگلیسی

زره بازو
brassart

زره باف
manufacturer of chain mails

زره بالاتنه
corselet

زره پا از مچ تا زانو
greave

زره پوش
ironclad, armoured, armour-clad, armored car

زره دار
armour-plated

زره ران
cuisse

زره زنجیری
chain mail, hauberk

زره ساعد
vambrace

زره ساق
greave

زره سر
helmet

زره سر تا پا
panoply

زره سینه
breastplate, cuirass, breast-plate

زره سینه و پشت
cuirass

مترادف ها

armature (اسم)
میله فلزی، جوشن، زره، ارمیچر، القاگیر، پوشش

armor (اسم)
جوشن، زره

mail (اسم)
پست، جوشن، زره، چاپار

armour (اسم)
جوشن، زره

corselet (اسم)
زره، زره سینه، کرست

پیشنهاد کاربران

زِرِه؛ دو قانون از قوانین حاکم بر ایجاد کلمات در این کلمه ی سه حرفی اعمال گردیده است.
قانون تغییر شکل نگارشی و آوایی حروف در غالب کلمه مثل موسیقی و موزیک یا آموزش و آموختن
قانون حروف معکوس مثل حدقه و قدح
...
[مشاهده متن کامل]

این کلیدواژه با توجه به مدل کاربرد آن در عالم واقع که یک کاربرد پوششی و حفاظت گونه را برای بدن ایجاد می کند مرتبط و منشعب شده از کلمه ی حرز و حراست می باشد.
زره و حرز و حراست با توجه به دو قانون ذکر شده از یک مفهوم می باشند. در تأیید این توضیح اصطلاح حرز امام جواد و دیگر امامان یک اصطلاح نام آشنایی برای ما است.
از آنجایی که برای رسیدن به مفاهیم کلمات غالباً اولویت در تلفظ می باشد تا در نگارش و صورتگری حروف لذا کلمات مرتبطی که به لحاظ مفهومی مرتبط با کلمه ی زره می باشد و در زوایا و ابعاد کاربردی مختلف کلمات ایجاد می شوند عبارتند از ؛ زره سلاح اسلحه سلحشور صلح صالح حرز حراست حرص حضور محرز حَذَر

سلیم
زرّه: باریک بین
نگار نازنین زرّه پرور: پروردگار نازنین باریک بین پرور
ظریف فکم کم داره فراموش می شه
یاد ظریف افتادم
زره = دریا
به پیش اندرون شهر هاماوران
به هر کشوری در سپاهی گران
رسید اگهیشان که کاووس شاه
برآمد ز آب زره با سپاه
هم آواز گشتند یک با دگر
سپه را سوی بربر آمد گذر
خِفتان ، گَبر
دِرع
زره یا زیرِه از واژگان ایرانی آذری باستان به معنی زیارتگاه است واژه عربی زیارت وام واژه از زیره و زره ایرانی می باشد.
زره پارسی است و جوشن تازی
واژه ی خفتان را هم میشه بکار گرفت
زره》 سله 》 سلح
اینها واژه های هم ریشه هستند
وشینه
zrih پهلوی
پلوتارک گوید: ایرانیان زرهی بر تن می کردند که می درخشید و چون روشنایی آفتاب بر آن می افتاد بینایی دشمن را کور می کرد.
زره: در پهلوی زْره zrēh بوده است .
( ( به فر کیی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جو شنا. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 264. )

جوشن
زره دریده ی کسی بودن: مغلوب و شکست خورده ی او بودن .
یافه در یاقه نارسیده او
زهرهی هم زره دریده او
معنی بیت : رویین دژ آن چنان جایی بلند و دژ محکمی است که یافه به گریبان او هم نمی رسد و از آن پست تر است و" زرهی" هم در برابر این دژ محکم چیزی نیست و تاب مقاومت ندارد .
...
[مشاهده متن کامل]

( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 626 )

زره برکسی راست کردن: زره پوشاندن، زره را بر تن او مرتب کردن.
<<و مادرش="" زره="" بر="" وی="" راست="" می="" کرد="" و="" بغلگاه="" می="" دوخت.="">>
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۸.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس