درخشندگی، جلوه، لوستر، درخشش، زرق و برق، فره، چراغ اویز
splendor(اسم)
فر، زرق و برق، فره، شکوه و جلال
flamboyance(اسم)
زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش
shininess(اسم)
جلا، زرق و برق
flamboyancy(اسم)
زرق و برق، اشتعال لرزشی، اشتعال با لرزش
پیشنهاد کاربران
زرق و برق: پیرایه های چشمگیر ولی کم ارزش ( فرهنگ فارسی امروز؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین و نسترن حکمی ) . درخشش پارچه، کفش یا چیز دیگری یا با پولک یا با نخ های رنگی پرتو دار. زرق واژه ای عربی و به معنی رنگ آسمان است و برق در سنسکریت بره barh به معنی درخشیدن بوده است. ... [مشاهده متن کامل]
همتای پارسی این است: براج و درخش brājo - draxŝ ( سنسکریت ـ دری ) .