در لری و لکی زِر یعنی کسی که از شدت نور به سمتش، گیج شده باشد. زَر اما به همین معنی طلا بکار میره
منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
پیشنهاد واژه های "زریدن، زرنده، زرش، زری":
زر در اینجا برابر "با ارزش، زیاد" است و پادسوی کاه که برابر"بی ارزش، کم" و از آن واژه های "کاهش، کاهنده، کاهش، کاهی" ساخته می شود.
برابر همه این واژه های اشاره شده می شود:
... [مشاهده متن کامل]
زریدن=زیاد کردن، افزاییدن
زرش=افزایش
زرنده=افزاینده، زیاد کننده
زری=از زر، زیاد، برابر پارسی مثبت
زر : زر ( فارسی ) یعنی طلا ، درخشان ، ( به مجاز ) ارزشمند ، گرانبها
زرگل ، زربانو ، زرین ، زرینه از نامهای دخترانه فارسی هستند
واژه زر کاملا پارسی است ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود ذهب این واژه یعنی زر صد درصد پارسی است.
منابع ها . فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
زر ( طلا )
واژه هندواروپائی گل - ghel بمعنی درخشنده، زرد و زر است . رنگ رزد در بیشتر زبانهای هندو اروپائی وهندو ایرانی با واژه زر برابر اند. در فارسی باستان دارانیا daraniya معنی رز و دراوستا زری zari یا رنگ زرد و زرنی zaranya یا زر. در سانسکریت هری harih یا رنگ زرد است و بواسطه لباسهای رنگ زرد فرقه هری کریشناHare Krishna در هند باین نام خوانده میشوند، ودر نتیجه واژه هیرانیام hiranyam در سانسکریت معنی زر و طلا میدهد.
... [مشاهده متن کامل]
در یونانی واژه خلوس kholos نیز بمعنی رنگ زرد و سبز است و در روسی زلتیژ zeltj نیز زرد است. در انگلیسی گلد gold طلا، گلو glow درخشنده و رنگ رزد یلو yellow نیز در این بن واژهها شریکند. کفته میشودواژه شهر زرقان در فارس بخاطر رنک زرد یا طلائی نامیده شده ( قدر زر زرگر بداند قدر گوهر گوهری )
زر = حرف مفت
ز ر
طلا نقره مس ثروت
زر:طلا
سیم:نقره
زر خالص: طلای ناب.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۸۶ ) .
زر : سالخورده
زر= آذر /زرد/طلا
زر یا آذر= ستارگان درخشان همچون خورشید
زَر در زبان رامینی یعنی شیر ( حیوان ) چون رنگ زرد از از کلمه زر گرفته شده است.
زُر به معنای گیج میباشد مثلا سرم زُر رفت یعنی سرم گیج رفت.
طلا ، فلزی گرانبها با نشان اختصاری Au در شیمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)