زده شدنfray, pall, surfeit, tireزده شدن در اثر پرخوریcloyزده شدن سوتtootزده شدن ناقوس کلیسا به طور موزونtollزده شدهcutزده کردنdisaffect, tireزده کردن از چیزیdisinclineزده کردن در اثر پرخوریcloy
beaten (صفت)چکش خورده، مغلوب، کوبیده، زده، فرسوده، پختfaulty (صفت)زده، مقصر، معیوب، ناقص، عیبناک، نکوهیده