زخم زبان دارbiting, snappish, snappyزخم زبان زدنblister, cut, lash, tongue-lashزخم زبان زدن به شوهرhenpeck
nip (اسم)دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعم تندوتیزrebuke (اسم)سرزنش، زخم زبان، ملامت، طعنه، گوشمالی، سرکوفتbrickbat (اسم)پاره اجر، زخم زبانdiatribe (اسم)زخم زبان، سخن سخت، انتقاد تلخrap (اسم)زخم زبان، تقصیر، صدای دق الباب، سرزنش سخت