زحمت

/zahmat/

    bother
    discomfort
    distress
    inconvenience
    labor
    pains
    trouble
    matter
    tax
    toil
    travail

فارسی به انگلیسی

زحمت اور
pestiferous, inconvenient

زحمت دادن
incommode, to trouble, to give trouble(to)

زحمت راکم کنیم
allow us to be excused.

زحمت شما را کم می کند
it will save you trouble.

زحمت کسی راکم کردن
to spare on the trouble

زحمت کش
painstaking, hard-working, grub, proletarian, laborer, toiler

زحمت کشی
sweat

زحمت کشیدن
plod, slog, toil, trouble, to take pains, to take trouble, to be at pains

مترادف ها

pain (اسم)
درد، تیر، رنج، زحمت

work (اسم)
فعل، کار، عملیات، چیز، وظیفه، سعی، ساخت، استحکامات، زحمت، شغل، زیست، کارخانه، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری

labor (اسم)
کار، رنج، کوشش، سعی، زحمت، کارگر، حزب کارگر، درد زایمان

difficulty (اسم)
سختی، مشقت، محظور، اشکال، عقده، مشکل، مضیقه، دشواری، زحمت، گرفتگیری، مخمصه

trouble (اسم)
سختی، ازار، قید، زحمت، مزاحمت، خارش

discomfort (اسم)
سختی، رنج، ناراحتی، زحمت

torment (اسم)
شکنجه، عذاب، غرامت، ازار، زحمت، زجر

tug (اسم)
تقلا، کوشش، کشش، زحمت، یدک کش

inconvenience (اسم)
ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی

discomfiture (اسم)
رنج، ناراحتی، زحمت

discommodity (اسم)
ناراحتی، زحمت، اسباب زحمت

پیشنهاد کاربران

درشتی
رنجه، دردسر
چرا زحمت کشیدید؟ = چرا رنجه فرمودید؟
دستمزد - اجرت - حق الزحمه - . . .
زحمت دیدن ماه را با تلسکوپ چند ثانیه حساب میکنی، یا زحمت علم وفن فوت گوزه گری وصبر وتحمل سالها وسرما وگرما وحساب موقعیت وزمان ومکان مناسب ورفت . آمد وهزینهای متعدد. . . وسیله علمی ومتصدی را محاسبه کردی؟
...
[مشاهده متن کامل]

زحمت چند دقیقه صبررا در نظر گرفتی ومشکل روزها وشاید سالهاست حل شد؛ یا تجربه وکارشناسی وبصیرت من را که مشکلت با چند دقیقه رفع کردم ومنحل شد؟
همیشه این بدحسابی وبدرفتاری با این جمله خلاصه میکنند
"من هم خواستم اینکاررو انجام بدم، از ذهنم پرید"
. . .
عجب بی انصافی ومدعی با انصاف هست.

تَکَلُّف
کارافزایی یا کارفزایی
درود بر اشکان و دانش او من نیز میخواستم اینچنین دانشی در اینجا بفرستم که دیدم اشکان جان زهمتش را کشیده است
سپاس فراوان بازهم
این واژه هم ماند هفتاد درصد دیگر واژه های زبان عربی ایرانی است :
واژه *مت یک واژه اوستایی است ( همتای mate انگلیسی ) که هم درجای پیشوند و هم درجای پسوند می نشیند و به معنای همراهی و همنشینی است مانند ندامت ( در سنسکریت ned नेद् =پشیمانی ) تهمت ( توه=آزار ) گیامت - قیامت ( گیا=زنده، گیان=جان ) و گیمت - قیمت ( گی=ارزش ) و زحمت - زهمت ( زه=کاستن ) و خدمت - هدمت ( خد - هد=خانه ) و مت گئُشاواره=با گوشواره و مت هیزوانگ= با زبان.
...
[مشاهده متن کامل]

*پی رس: فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی

بپرس