زجر

/zajr/

    agony
    torment
    torture
    persecution

فارسی به انگلیسی

زجر پایا
gnawing

زجر دادن
agonize, torture

زجر دادن با شکنجه
rack

زجر دادن با غلتک
rack

زجر دادن یا زجر کردن
to torment, to persecute

زجر دهنده
tormentor

زجر شدید و طولانی
martyrdom

مترادف ها

torture (اسم)
شکنجه، عذاب، زجر

persecution (اسم)
شکنجه، اذیت، ازار، زجر

torment (اسم)
شکنجه، عذاب، غرامت، ازار، زحمت، زجر

maceration (اسم)
لاغری، زجر

پیشنهاد کاربران

بازداشتن و منع کردن و در اصطلاح علم اصول آن است که فرد عالی ( شخصی با مقام بالاتر ) فرد دانی ( فردی در رتبه پایین ) را از انجام کاری باز دارد.
زجر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پزد pazd ( اوستایی )
آزار، شکنجه ( دری )
این واژه به ماناک درد و رنج پارسی است چرا برای آن برابر پارسی گذاشته اید؟
ریشه کلمه ( إنزجار )
که به معنی بازداشته شدن و منع شدن است
همچنین کلمه ( إرتداع ) هم دقیقا به همین معنیه
زاجر به معنای مانع هست
دوستان به نظر من عربی زبان ریشه هاست اگر ریشه کلمات رو پیدا کردیم قطعا کلمات زیادی رو میفهمیم چون هر کلمه در قالب ها و اوزان مختلف به کار میره و فهمیدنش راحت تر میشه . . .
...
[مشاهده متن کامل]

لحظه به لحظه درد کشیدن
در عربی به معنای بازداشتن از کاری و در فارسی به معنای شکنجه و رنج
هدس

بپرس