مغلوب کردن، زبانه کشیدن، تازیانه زدن، لیسیدن، زبان زدن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
زبان زدن : [عامیانه، کنایه ] سخن گفتن، نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن.
زبان زدن " دئل ویرماخ " در زبان ترکی کنایه از" به تکرار گفتن چیزی به دیگری است ، بارها گفتن .
"نئچه یول دیل ویردیم سؤزومه باخمادی "
زبان زدن " دئل ویرماخ " در زبان ترکی کنایه از" به تکرار گفتن چیزی به دیگری است ، بارها گفتن .
"نئچه یول دیل ویردیم سؤزومه باخمادی "