زاهد ( صفت: eremitic or hermitic ) کسی است که تا حدی در انزوا و بدور از جامعه زندگی می کند. و میلی به تعلقات دنیوی ندارد پیشینه زندگی به شکل راهب و راهبه مسیحی به سده سوم در مصر و فلسطین بازمی گردد و این زاهدان به شکل خلوت نشینی و تنها در دیرهای بیابانی می زیستند. فشار بیش از اندازهٔ این تنهایی ها باعث شد تا راهبی به نام پاخوم نظام جدیدی را برپا کند که صومعه نشینی نام گرفت و بر اساس آن راهب ها و راهبه ها می توانند بسیاری از مراسم را به صورت جمعی انجام دهند و با هم در تماس باشند. در مسیحیت، اصطلاحِ زاهد در اصل به یک مسیحی گفته می شود که در انزوا و خارج از گروه مذهبی زندگی می کند و به آن الهیات صحرا از عهد عتیق نیز گفته می شود. در سنت مسیحی زندگی گوشه نشینی فرم اولیه زندگی رهبانی است. ... [مشاهده متن کامل]
در جهان بینی زاهد دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته اند. دنیا مزرعه آخرت است از نظر زاهد آنچه به زندگی این جهان سامان می بخشد، موجب رونق و صفا و امنیت و آسایش آن می گردد، این است که ملاکهای اخروی و آن جهانی وارد زندگی این جهانی شود و آنچه مایه و پایه سعادت آن جهانی است این است که تعهدات و مسئولیتهای این جهانی خوب انجام شود و با ایمان و پاکی و طهارت و تقوا توأم باشد.
زاهد: همتای پارسی این واژه ی عربی، زیبَن ziban است ( لغتنامه دهخدا ) پس این سروده ی حافظ را می توان چنین بازسازی کرد: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت آک رندان مکن ای زیبن پاکیزه سرشت
زاهد: سوما
سجاده نشین. [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد : سجاده نشینی که مرید غم او شد آوازه اش از خانه خمار بر آمد. سعدی ( طیبات ) . آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید. ... [مشاهده متن کامل]
سعدی ( غزلیات ) . عافیت چشم مدار از من سجاده نشین که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم. حافظ.
زاهد همون پرستشم میشه
رهبان - تقی - متقی - عابد
اهل پرهیز ؛ پرهیزگار و زاهد. ( ناظم الاطباء ) . صاحب پرهیز و زهد.
سجاده نشین . [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد : سجاده نشینی که مرید غم او شد آوازه اش از خانه ٔ خمار بر آمد. سعدی ( طیبات ) . آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند ... [مشاهده متن کامل]
گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید. سعدی ( غزلیات ) . عافیت چشم مدار از من سجاده نشین که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم . حافظ.
پرهیزکار پاکدامن پارسا کسی که عبادت میکند و برای ترس از خدا راست گو و درست کار
هرکی هست، از حال ما آگاه نیست و در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست. . . .
زاهد رهرو :پارسای سالک ، عارف پاکدامن. گفت منک از جهان کشیدم دست زاهدی رهروم خدای پرست ( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 603 )
ارزان فروش، کسی که دنیا را در مقابل آخرت رها کند .