زاهد

/zAhed/

    ascetic
    devout
    god-fearing
    godly
    pious
    prayerful
    devout or ascetic(person)

فارسی به انگلیسی

زاهد ماب
old maid

زاهد منش
austere

زاهد هندو
fakir

مترادف ها

ascetic (اسم)
مرتاض، زاهد، راهب، عابد، تارک دنیا

devotee (اسم)
پارسا، طرفدار، هواخواه، سالک، زاهد، مجاهد، فداکار، فدایی، جانسپار، مرید

votary (اسم)
پارسا، زاهد، شاگرد، هوا خواه

anchoret (اسم)
گوشه نشین، زاهد، راهب، عابد

anchorite (اسم)
گوشه نشین، زاهد، راهب، خلوت نشین

eremite (اسم)
زاهد، عابد

pious (صفت)
زاهد، عابد، خدا پرست، مذهبی، دین دار، مقدس، وارسته، متقی

پیشنهاد کاربران

زاهد ( صفت: eremitic or hermitic ) کسی است که تا حدی در انزوا و بدور از جامعه زندگی می کند. و میلی به تعلقات دنیوی ندارد
پیشینه زندگی به شکل راهب و راهبه مسیحی به سده سوم در مصر و فلسطین بازمی گردد و این زاهدان به شکل خلوت نشینی و تنها در دیرهای بیابانی می زیستند. فشار بیش از اندازهٔ این تنهایی ها باعث شد تا راهبی به نام پاخوم نظام جدیدی را برپا کند که صومعه نشینی نام گرفت و بر اساس آن راهب ها و راهبه ها می توانند بسیاری از مراسم را به صورت جمعی انجام دهند و با هم در تماس باشند. در مسیحیت، اصطلاحِ زاهد در اصل به یک مسیحی گفته می شود که در انزوا و خارج از گروه مذهبی زندگی می کند و به آن الهیات صحرا از عهد عتیق نیز گفته می شود. در سنت مسیحی زندگی گوشه نشینی فرم اولیه زندگی رهبانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

در جهان بینی زاهد دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته اند. دنیا مزرعه آخرت است از نظر زاهد آنچه به زندگی این جهان سامان می بخشد، موجب رونق و صفا و امنیت و آسایش آن می گردد، این است که ملاکهای اخروی و آن جهانی وارد زندگی این جهانی شود و آنچه مایه و پایه سعادت آن جهانی است این است که تعهدات و مسئولیتهای این جهانی خوب انجام شود و با ایمان و پاکی و طهارت و تقوا توأم باشد.

زاهد
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/زاهد
زاهد: همتای پارسی این واژه ی عربی، زیبَن ziban است ( لغتنامه دهخدا )
پس این سروده ی حافظ را می توان چنین بازسازی کرد:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
آک رندان مکن ای زیبن پاکیزه سرشت
زاهد: سوما
سجاده نشین. [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد :
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه خمار بر آمد.
سعدی ( طیبات ) .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی ( غزلیات ) .
عافیت چشم مدار از من سجاده نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم.
حافظ.

زاهد همون پرستشم میشه
رهبان - تقی - متقی - عابد
اهل پرهیز ؛ پرهیزگار و زاهد. ( ناظم الاطباء ) . صاحب پرهیز و زهد.
سجاده نشین . [ س َج ْ جا دَ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کنایت از زاهد. عابد :
سجاده نشینی که مرید غم او شد
آوازه اش از خانه ٔ خمار بر آمد.
سعدی ( طیبات ) .
آنانکه ریاضت کش و سجاده نشینند
...
[مشاهده متن کامل]

گو همچو ملک سر بسماوات بر آرید.
سعدی ( غزلیات ) .
عافیت چشم مدار از من سجاده نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم .
حافظ.

پرهیزکار پاکدامن پارسا کسی که عبادت میکند و برای ترس از خدا راست گو و درست کار
هرکی هست، از حال ما آگاه نیست و در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست. . . .
زاهد رهرو :پارسای سالک ، عارف پاکدامن.
گفت منک از جهان کشیدم دست
زاهدی رهروم خدای پرست
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 603 )
ارزان فروش، کسی که دنیا را در مقابل آخرت رها کند .
ناسک
یک اسم پسرانه و قشنگ

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس