زار

/zAr/

    deplorable
    bitter
    mournful
    wounded
    abject
    bitterly
    cruelly
    desolate
    feeble
    helpless
    languid
    languishing
    weak
    place abounding in

فارسی به انگلیسی

زار زار گریستن
boohoo

زار زار گریه کردن
blubber, snivel

زار زدن مانند کودک نوزاد
mewl

مترادف ها

deplorable (صفت)
اسفناک، رقت انگیز، زار، مایه دلسوزی

lamentable (صفت)
اسفناک، زار، سوگناک، رقت اور

پیشنهاد کاربران

واژه زار
معادل ابجد 208
تعداد حروف 3
تلفظ zār
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: zār]
مختصات ( پس . )
آواشناسی zAr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
نحیف، لاغر: با سرین های سپید و گرد چون تل سمن / با میان های نزار و زار چون تار قصب ( فرخی: ۵ ) .
اسفزار، نام منطقه ای در سیستان افغانستان که محل پرورش اسب لاغر و نحیف بوده است و سیس یعنی اسب گلدار و سیستان یعنی جایی که اسب گلدار پرورش داده می شد و منطقه رخشان در سیستان پاکستان به معنی محل پرورش اسب رخشان یا طلایی است و منطقه نصرت آباد در سرحد سیستان معروف به اسفی، یعنی محل پرورش اسب سفید است و اسفه یعنی اسفید و اسپه یعنی اسپید در گویش محلی سیستان .
...
[مشاهده متن کامل]

اهمیت اسب در قدیم به حدی بوده است که نام پادشاهان ایران با پسوند اسب همراه بوده مثل جاماسب، گشتاسب، لهراسب و غیره

سه زار
به نگر من زار از ریشه زاریدن و به مانای برآمدن می باشد
در گلزار و کشتزار و لاله زار یعنی جایگاه برآمدن گل لاله و کشت ( کاشته ها )
در کل زاریدن یعنی برآمدن
زارزار = بسیار برآمده = حالت ناخوش مد نظر بوده - یعنی دگریدن از رویی به روی دیگر
...
[مشاهده متن کامل]

زار زدن= با برامدگی ( حالتی جدا شده از روی خوش = ناراحتی ) کپ زدن
کار شما زار شده است = کار شما برامدگی پیدا کرده است = یعنی ایرادی به کار شما وارد شده است که دچار سختی کار شده ایید.
پس زاریدن در اسم مکان یعنی جایگاه برآمدن و وارد شدن
و در انسان برآمدن یعنی وارد شدن از رویی به روی دیگر ( خوش به روی ناخوش )
و در اسم جنس یعنی تغییری روی جسم ایجاد شده که باعث ناراحتی یا سختی شده است = به همین جهت می گویند این جنس زار ( خراب ) شده است یعنی دگردیسی ( تغییر ) از روی خوب به بد داشته است
کارزار= کاری که برامده ( ایرادی بدان وارد شده= برامدگی در کار = ایراد در کار ) است => کار سخت و دشوار مد نگر بوده است

بازی زار
سوزناک
زار : [عامیانه، اصطلاح] کوتاه شده ی زایر ( زیارت رفته، مانند زار محمد ) .
زار : [عامیانه، اصطلاح] کوتاه شده ی هزار برای ریال ( دو زار، یعنی دو ریال ) .
زار: [عامیانه، اصطلاح] نا به سامان، خراب، بد .
...
[مشاهده متن کامل]

زار بودن کار کسی: [عامیانه، کنایه ] پیچیده و دشوار بودن کار کسی.
زار زار: [عامیانه، اصطلاح] گریه ی شدید.
زار زار گریه کردن : [عامیانه، کنایه ] سخت گریه کردن.
زار زدن: [عامیانه، اصطلاح] سخت گریه کردن.
زار زدن لباس به تن: [عامیانه، کنایه ] ناجور و نامناسب بودن لباس.
زار و نزار : [عامیانه، اصطلاح] زرد و ناتوان، بد حال و بیمار.

زار به معنی:
گریه و ناله
خسته و مسکین
در گفتار لری :
زار = گریه، گریه بلند، ناله ی بلند
زارنیدن ( لری ) یا زاریدن ( فارسی شده ) = زار زدن، گریه و ناله کردن بلند
زارنیدن را برای صدای خر هم بکار می برند چون صدایش بلند و غمگونه می باشد.
زار: به معنی گریان و اندوهگین ، در ریخت زریگومنت zarīgōmant در پهلوی به کار رفته است . برابر ریخت شناسی آن در پارسی " زارمند " است.
( ( هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 210 )

گلزار - لإله زار - کشتزار
( این واژه لُری است ) یعنی بینوار ، فقیر ، درمانده ، تهی دست ، زار .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس