واژه زار
معادل ابجد 208
تعداد حروف 3
تلفظ zār
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: zār]
مختصات ( پس . )
آواشناسی zAr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
نحیف، لاغر: با سرین های سپید و گرد چون تل سمن / با میان های نزار و زار چون تار قصب ( فرخی: ۵ ) .
اسفزار، نام منطقه ای در سیستان افغانستان که محل پرورش اسب لاغر و نحیف بوده است و سیس یعنی اسب گلدار و سیستان یعنی جایی که اسب گلدار پرورش داده می شد و منطقه رخشان در سیستان پاکستان به معنی محل پرورش اسب رخشان یا طلایی است و منطقه نصرت آباد در سرحد سیستان معروف به اسفی، یعنی محل پرورش اسب سفید است و اسفه یعنی اسفید و اسپه یعنی اسپید در گویش محلی سیستان .
... [مشاهده متن کامل]
اهمیت اسب در قدیم به حدی بوده است که نام پادشاهان ایران با پسوند اسب همراه بوده مثل جاماسب، گشتاسب، لهراسب و غیره
سه زار
به نگر من زار از ریشه زاریدن و به مانای برآمدن می باشد
در گلزار و کشتزار و لاله زار یعنی جایگاه برآمدن گل لاله و کشت ( کاشته ها )
در کل زاریدن یعنی برآمدن
زارزار = بسیار برآمده = حالت ناخوش مد نظر بوده - یعنی دگریدن از رویی به روی دیگر
... [مشاهده متن کامل]
زار زدن= با برامدگی ( حالتی جدا شده از روی خوش = ناراحتی ) کپ زدن
کار شما زار شده است = کار شما برامدگی پیدا کرده است = یعنی ایرادی به کار شما وارد شده است که دچار سختی کار شده ایید.
پس زاریدن در اسم مکان یعنی جایگاه برآمدن و وارد شدن
و در انسان برآمدن یعنی وارد شدن از رویی به روی دیگر ( خوش به روی ناخوش )
و در اسم جنس یعنی تغییری روی جسم ایجاد شده که باعث ناراحتی یا سختی شده است = به همین جهت می گویند این جنس زار ( خراب ) شده است یعنی دگردیسی ( تغییر ) از روی خوب به بد داشته است
کارزار= کاری که برامده ( ایرادی بدان وارد شده= برامدگی در کار = ایراد در کار ) است => کار سخت و دشوار مد نگر بوده است
بازی زار
سوزناک
زار : [عامیانه، اصطلاح] کوتاه شده ی زایر ( زیارت رفته، مانند زار محمد ) .
زار : [عامیانه، اصطلاح] کوتاه شده ی هزار برای ریال ( دو زار، یعنی دو ریال ) .
زار: [عامیانه، اصطلاح] نا به سامان، خراب، بد .
... [مشاهده متن کامل]
زار بودن کار کسی: [عامیانه، کنایه ] پیچیده و دشوار بودن کار کسی.
زار زار: [عامیانه، اصطلاح] گریه ی شدید.
زار زار گریه کردن : [عامیانه، کنایه ] سخت گریه کردن.
زار زدن: [عامیانه، اصطلاح] سخت گریه کردن.
زار زدن لباس به تن: [عامیانه، کنایه ] ناجور و نامناسب بودن لباس.
زار و نزار : [عامیانه، اصطلاح] زرد و ناتوان، بد حال و بیمار.
زار به معنی:
گریه و ناله
خسته و مسکین
در گفتار لری :
زار = گریه، گریه بلند، ناله ی بلند
زارنیدن ( لری ) یا زاریدن ( فارسی شده ) = زار زدن، گریه و ناله کردن بلند
زارنیدن را برای صدای خر هم بکار می برند چون صدایش بلند و غمگونه می باشد.
زار: به معنی گریان و اندوهگین ، در ریخت زریگومنت zarīgōmant در پهلوی به کار رفته است . برابر ریخت شناسی آن در پارسی " زارمند " است.
( ( هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 210 )
گلزار - لإله زار - کشتزار
( این واژه لُری است ) یعنی بینوار ، فقیر ، درمانده ، تهی دست ، زار .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)