زاد بر زی :زاد و ولد.
. . . وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ197
فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ10
. . .
زیادة
تزوید
إزدیاد
زدناهم
زید
. . .
واژه "زاد"در "همزاد" باید "همزاده" میشد که این چَم ( =معنی ) را برساند، پس چگونه اینگونه شده است که "همزاد" برابر "همزاده" شده است؟
ما در اوستایی واژه "هَذَ زاتَ" را داشتیم که از دو بخش ساخته شده است:
... [مشاهده متن کامل]
1 - هَذَ:که برابر "با، هَم" میباشد.
2 - زاتَ:یک واژه مفعولی/کنشگیر میباشد که برابر "زاییده" در پارسی امروز است. واژه های ( مفعولی ) در زبان اوستایی با "تَ" پایان میابند که این واژه نیز همینگونه است.
پس این واژه برابر "همزاییده" بوده است.
"زاد" در "همزاد" همین "زاتَ" در این واژه است که رفته رفته، به "زاد" دگرگون شده است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
از این نمونه، میتوانیم واژگانی همچون "فرزاد، پاکزاد، نیکزاد. . . . . " را واکاوی کنیم که "زاد" برگرفته از "زاتَ" اوستایی است.
از همین روشی که این واژگان ساخته شده است، واژگان بسیاری را میتوان ساخت.
از نِگاه من، باید از شیوه های ساخت واژه در اوستایی، دوباره در پارسی بکار ببریم و برخی از دستور زبان اوستایی را زنده کنیم، که دستمان بسیار باز تر میشود.
میدانید چه واژگانی زیاد تنها با همین "تَ" در پایان واژگان میتوان ساخت؟
بِدرود!
زاد
واژه زاد افزون بر آنکه مصدر مرخّم فعل زادن است، معنای به معنای، سال های عمر یا سن و سال هم هست
در این مورد می توان از شعر فرخی سیستانی شاعر سده ی چهارم شاهد آورد:
مردی جوان و زادش، زیر چهل ولیکن
سنگین چو سنگ پیری، دیرینه و معمّر
پیرایه یغمایی
دانه، بذر، بَرز، تخم
به باور من، این واژه در بنیاد خود به آرش هر گونه دانه و تخم کاشتنی است.
زاد:
سن، عمر، توشه، خوراک، عمر
در زبان ترکی به معنی ( چیز ) بکار می رود
کلمه که آخرش زاده
( زاد ) یکی از واژگان فارسی است که به عربی راه یافته، وبا کمی تغییر ، یا بهتره بگیم معرب شده بکار میرود.
واژگان:زیاد، یزید وچندتا دیگر ، برگرفته از این واژه ی پارسی هستند. و ریشه ی فارسی دارند.
معنی شب زاد چیه
زاد معانی مختلف داره . . .
اما چند تا از پرکاربرد ترینش رو براتون میگم:
۱. زاد : فعل ماضی ( از زاییدن گرفته شده )
۲. زاد : توشه ، خوراک ، آذوقه ، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه می برند.
... [مشاهده متن کامل]
۳. زاد : سن و سال ، عمر
مثال: به زاد کوچک بودم : کم سن و سال بودم .
۳. زاد : فرزند
۴. زادَ : زیاد شد ، زیاد کرد ( فعل عربی است - مضارع آن: یَزیدُ - مصدر آن : زیاده )
مثال : زاد الله : خدا زیاد کند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)