زائر

/zA~er/

    pilgrim
    visitor

مترادف ها

visitant (اسم)
ملاقات کننده، مهمان، زائر، دیدارگر

pilgrim (اسم)
مسافر، زائر، حاج

پیشنهاد کاربران

واژه زائر
معادل ابجد 209
تعداد حروف 4
تلفظ zāy ( ' ) er
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی: زائر، جمع: زُوّار] [قدیمی]
آواشناسی zA'er
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
زائر بر وزن فاعل از ریشه �زَور� است که به معنی تمایل و انصراف است. به واقع کسی که زائر است به سوی کسی یا جایی، از امور و کسان دیگر بریده و منصرف می گردد. بر این مبنا این کلمه برای کسانی که به جایی مقدس می روند به کار برده می شود، چرا که آنان از امور دنیاوی روی بر می گردانند.
راشدی
کام: آرزو
رهسپار دینی
زائر
آستان بوس
زیارَت
آستان بوسی
زیارت کننده مکانی مقدس
کسی که به دیدار فرد یا مکان مقدس می رود

بپرس